خوسارِ مُن

دل نوشته و گاه نوشته ...

خوسارِ مُن

دل نوشته و گاه نوشته ...

خوسارِ مُن

«به نام یزدان پاک»

خوشا خوسار و وصف بی مثالژ...

سلام!

به وبلاگ شخصی من خوش اومدید :)

اینجا محلیه که هم گاهی اوقات میام و دلنوشته هام رو می نویسم و هم محلیه برای عبور و مرور بچه های بلاگستان خوانسار!!

هیچ نوع تفکر افراطی در این بلاگ جایی نخواهد داشت.

جهت مشاهده بدون عیب و نقص وبلاگ، از مرورگر «گوگل کروم» استفاده کنید.

کلیه IPهای ورودی به سایت ثبت می شند و در ضمن، می تونید از طریق سربرگ «درباره من» در بالای صفحه بیشتر با من آشنا بشید :)

برای من افتخاره که جزو کاربران «بیان» هستم و وبلاگم بر روی سرورهای قدرتمند این شرکت ایجاد شده.

جهت عضویت در خبرنامه، واژه ozv را به 5000248202 ارسال کنید.

نوحه ای که در حال گوش کردن به آن هستید کاری است از «حاج محمود کریمی» و «ببار ای بارون» نام دارد.

این وبلاگ در ستاد ساماندهی پایگاه های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است.

امیدوارم لحظات خوشی رو سپری کنید

پیوندها
چند روز پیش یکی از همسایه ها رو دیدم و چند دقیقه ای باهم خوش و بش می کردم که یه چیز جالب گفت که گفتم بذارم توی وبلاگ شما هم بخونید:

چند روز پیش چند نفر از این افرادی که پارچه میارند توی کوچه ها و در خونه ها میفروشند میاند توی کوچه ی ما و زنگ یکی از خونه ها رو می زنند. ساکنین اون خونه هم یه زوج مسن و سن بالا بودند. خلاصه مردپیر بنده خدا هم دستفروش ها رو می بره توی خونه و براشون چای میریزه و بهشون میوه میده و اساسی پذیرائی شون رو می کنه.

بعد بهشون میگه من برم براتون پول بیارم یه پتو به من بدید. ۱۰ هزار تومن به دستفروش ها میده و دست فروش ها هم پتو رو که نمی دند، به پیر مرد و پیر زن هم میگند هرچی پول دارید رد کنید بیاید

اون زن و مرد مسن هم که پول چندانی توی خونه نداشتند و می مونند چکار کنند، زن میره طرف تلفن که به پلیس زنگ بزنه. در همین حین حضرات دست فروش به همون ۱۰ هزار تومن بسنده می کنند و پا به فرار می ذارند و خدا رو شکر اتفاقی نمیفته

داشتم به این نکته فکر می کردم که پاسگاه علوی (کلانتری ۱۱) از بلوار علوی رفته و متأسفانه از میدان امام خمینی تا بلوار نماز هیچگونه کلانتری و پاسگاه انتظامی وجود نداره. گیریم این زن پیر به پلیس هم زنگ میزد ولی دور از جونشون، زبونم لال تا پلیس میومد از خیابان دانشگاه بیاد تا خیابان سپاه، چیزی از اون زن و مرد مونده بود؟

قضاوت با خودتون....

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۸۹ ، ۱۳:۴۲
عباس جنابی
چند وقت پیشا در وبلاگ کمش پستی بود راجع به برف و شن و نمک و این تعریفا. ما هم نظری گذاشتیم و گفتیم یه زمانی کوچه ما رو هم تمیز می کردند و راحت می رفتیم و میومدیم ولی امسال به شدت لیز می شد کوچه مون، گویا خدا درد و دل من رو شنید!!

دقایقی پیش کوچه ما هم از برف پاک شد...

از همه دستندرکاران این طرح تشکر می کنم. حالا باز ما سنی نداریم می تونیم راحت بریم و بیایم، افراد مسن محله خیلی سختشون بود

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۸۹ ، ۱۳:۱۰
عباس جنابی

تصاویری از آستان مقدس امامزاده احمد، نوه امام هادی (ع) و پسر عموی حضرت صاحب الزمان(عج) و رونمائی از گنبد جدید این آستان متبرکه:

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۸۹ ، ۲۱:۳۹
عباس جنابی
نمی دونم چرا دلم نبود این پست رو بذارم ولی وجدانم بر نداشت که اینقدر ساده از کنار این مسائل به ظاهر پیش پا افتاده رد بشم.

ما توی شهری زندگی می کنیم که عاشقشیم.

دوستش داریم.

می پرستیمش.

ادعا می کنیم بچه ناف خوانساریم.

اگه کسی به خوانسار و خوانساری ها اهانت کنه ناراحت می شیم.

همه این ها به کنار ولی...

 ولی ما در شهری زندگی می کنیم که مسن تر ها ذره ای ارزش و احترام برای جوانان شهر قائل نیستند.

در شهری زندگی می کنیم که مسن تر ها جوان ها رو سر سوزنی قبول ندارند.

حتی وقتی هم جوان بدبختی از حرف و حدیث های یک عده به تهران فرار می کنه تا اونجا حداقل توی شهر غریب کسی قبولش داشته باشه و به استعدادهاش ایمان داشته باشه و پیشرفت کنه ، این وصله رو بهش می چسبونیم که رفت دنبال نیمه گمشده اش که توی سرچشمه باهاش رفیق شده بود!!!

چه جوانان پر شور و شعفی که بخاطر اینکه کسی بهشون میدون نداد و توانائی هاشون رو قبول نداشتند؛ گذاشتند و از خوانسار رفتند.

ای کاش نمیرم و روزی رو ببینم که سر سوزنی به جوانی توی خوانسار میدون داده بشه و توانائی هاش رو باور کنند....

 

مطلب بعدی:

چند وقتی میشه که بازار دوراه رو بخاطر نوسازی حوزه علمیه باقر العلوم خراب کرده اند.

من از این بابت بسیار بسیار بسیار خوشحالم. چرا؟

چون هر وقت از توی بازار دوراه (از جلوی حسینیه دوراه تا بعد از مسجد دوراه) رد می شدم، عدّه ای ( نه همه) علّاف و بیکار و بی عار رو می دیدم که تمام روز رو جلوی مغازه شون می نشستند و مردم رو برانداز می کردند.

حالا طرف ناموس مردم بود، زن مردم بود، دختر مردم بود، پسر مردم بود ، مهم نبود مهم این بود که اون یک عده حضرات کاسب یک چشم اساسی بچرونند و مردم رو سخت برانداز کنند. ولی حالا که از توی بازار دوراه  (که مسیر روزانه ام هست) رد می شم فقط خدا رو شکر می کنم که دیگه از سر تا ته بازار همه میخ من و زن و بچه مردم که از توی بازار رد میشند نیستند...

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۸۹ ، ۱۹:۴۵
عباس جنابی
چندروز پیش داشتم می رفتم خونه که دیدم عزیزان زحمتکش شهرداری دارند یک بشکه (نمی دونم چی بگم بکشه، سطل ، دَلب، دوگولَه یا هر چیزی توی این مایه ها) پر از شن دارند می ذارند گوشه خیابون برای یخ بندون های زمستون.

دوتا پیر مرد هم داشتند جلوی من میرفتند و حواسشون به من نبود

پیر مرد ۱: دارنده چت کرنده؟ (دارند چکار می کنند؟)

پیر مرد ۲ : دارند آشغالا جمعه کرنده (دارند زباله ها رو جمع می کنند)

پیر مرد ۱: نه بابا ننّان دارنده چی شی بیننده گوشه خیابونه (نه بابا نمی دونم دارند چی میذارند گوشه خیابون)

مأمورین شهرداری رفتند و ما (پیرمرد ها و پشت سرشون من) هم به سوژه نزدیک شدیم.

پیر مرد ۱: بدّی اموات. شن و نمکو بخجه زمستون (دیدی گفتم. شن و نمکه برای زمستان)

پیر مرد ۲ : مگه حالا تابستونو؟ حالا جی خا زمستونو! کو ورف عامو تو جی خوشه (مگه حالا تابستونه؟ حالا هم که زمستونه. کو برف عمو تو هم خوشی)

پیر مرد ۱ : راستیژ جی خا. حالا مین چلّه جیلا درمین بعدژ جی خا چلّه ورزگراو. یاددو چندی ورفه تومه؟ (حقیقتش هم همینه. حالا که در ایام چله جیلا « چله اول زمستان» هستیم بعدش هم که چلّه کشاورزها «چله دوم زمستان» هستیم. یادته چقدر برف میومد؟)

پیرمرد ۲ : از وسی این جِوونا گنادکرنده خداجی قهرِژ کرتی (از بس این جوان ها گناه می کنند خدا هم قهر کرده)!!!!!!!!!

پیر مرد ۱ : آره. بدّی زن ... چه ریختیژ دارت؟ دِتِ آقای .... چه سر شکلیژ دارت؟ (آره. دیدی زن ... چه ریختی داشت؟ دختر آقای ... چه سر و وضعی داشت؟)

پیر مرد ۲ : بدشنفتی زن ............ (شنیدی زن ............)

و من سخت توی این فکر بودم که ما جوان ها، جوان هایی که می گند قلبشون مثل آینه پاکه چه گناهی کردیم که خدا قهر کرده و آیا به ناموس مردم نگاه کردن و پشت سر ناموس مردم غیبت کردن و حرف دراوردن گناه نیست که این دوتا پیرمرد داشتند انجامش می دادند؟ حالا خدا از گناهای ما جوان ها قهر کرده یا از گناه های امثال این دونفری که دیگه کم کم باید به فکر آماده شدن برای سفر باشند؟

چه می دونم شاید اگر پیرمردها این کارها رو بکنند گناه نباشه!!

ولی انصافاً خیابون ما (خیابان اداره پست) وقتی برف میاد خیلی ناجور میشه دستشون درد نکنه این نمک شن رو اوردند ولی خدائی کو برف؟!!!

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۸۹ ، ۲۲:۲۳
عباس جنابی
اداره مخابرات شهرستان خوانسار ضمن تکذیب مطلب ضربه ای دیگر به خوانسار اظهار داشت هیچگونه وسیله و دستگاهی از خوانسار خارج نشده و نخواهد شد و کماکان این شهر به عنوان مرکزیت شهرهای اطراف در حال کار می باشد و دستگاههای جدید دیجیتالی نیز در حال جایگزینی با دستگاههای قدیمی بخصوص PC جهت کاهش هزینه و افزایش درآمد می باشد و از سوئی مرکز 118 نیز با توجه به سیاستهای در حال انجام مرکز مخابرات استان در شهر باقی خواهد ماند و با برنامه ریزی انجام شده و خصوصی بودن آن در راستای افزایش بهره وری گام برداشته و منبعد کلیه مراکز تجاری و کارخانجات و ... بجز منازل مسکونی در صورتی که قصد داشته باشند شماره آنها در 118 به مردم عرضه شود می بایست هزینه اینکار را پرداخت نمایند در غیر اینصورت شماره آنها حذف خواهد شد و مطلب نوشته شده تکذیب شده و درخواست درج تکذیبه می گردد .

باتشکر از آقای صدیقیان

دست تک تک مسئولین عزیز مخابرات خوانسار درد نکنه. دمشون گرم

خدایا شکرت

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۸۹ ، ۱۵:۰۶
عباس جنابی
مدتی میشه که از وبلاگنویس شدنم میگذره...

مدتی که برام پر بود از سنگ اندازی ها و تشویق ها

پر از تهمت ها و ....

یکی می گفت تو برای نشون دادن خودت وب می نویسی، یکی دیگه می گفت تو بیخودی و دلخوش کنی وب می نویسی، دیگری میگفت با فلانی بد هستی که وب می نویسی

یکی می گفت چرا اینقدر چرت و پرت می نویسی؟ یکی میگفت این حرفا چیه می زنی؟ چرا به فلانی توهین کردی؟

دوستان من چرا عادت کردیم به بیخودی گیر دادن؟ چرا وصله های ناجور به آدم میچسبونید؟

من چه هدفی میتونم داشته باشم جز آبادانی شهرم؟ من اگر می خواستم خودم رو نشون بدم که تیپ فشن میزدم می رفتم توی خیابون همه نگام کنند نمیومدم با نام مستعار جناب خان وب بنویسم. اگر پروفایلم رو فعال کرده ام بخاطر اینه که مشکلی ندارم که بخوام مخفی باشم. نه سیاسی می نویسم نه اقتصادی نه فرهنگی نه دروغ میگم. می نوسم به خاطر عشقم خوانسار. بخاطر وطنم. بخاطر دیاری که یک لحظه دوریش رو نمی تونم تحمل کنم

چه هدفی از این بالاتر که براش بنویسم؟ یکی سیاسی می نویسه، یکی عاشقانه ، یکی خاطراتش ، یکی سایت فرهنگی ، یکی خبری ولی من انتقادی، پیشنهادی برای بهتر شدن و زیباتر شدن شهرمون خوانسار بدون هیچگونه جبهه گیری سیاسی و اقتصادی. اگر از نیروی انتظامی انتقاد می کنم بخاطر این نیست که خصومت شخصی باهاشون داشته باشم، بخاطر اینه که حرمت سالار شهیدان رو شکستند و این در شأن این قشر عزیز و زحمتکش که همه ما مدیونشونیم نیست.

اگر از اداره برق انتقاد می کنم بخاطر مردم شهرمه. مردمی که هرروز چشمم توی چشمون میفته و خودم رو در مقابلشون مسئول می دونم

توی این وبلاگ تاحالا اسمی از شخصی بردم و ازش انتقاد کردم؟ به کسی توهین کردم؟ به قشری؟ اداره ای ؟ یا ...

هر چی می خواید سنگ اندازی کنید، حرف مفت بزنید، وصله بهم بچسبونید. من از راهی که دارم میرم بر نمیگرم. دوست دارم در کنار ایران اسلامی آباد، خوانسار آباد هم داشته باشیم. دوست دارم با پیشرفت روزانه میهن اسلامیمون شهر ما هم پیشرفت کنه و چیزی از شهرهای همجوار کم نداشته باشه. اگر میگم چرا خوانسار دانشگاه آزاد نداره بخاطر اینه که دلم می سوزه فریدن اونجوری دانشگاه آزاد داره و خوانسار با این پتانسیل دانشگاه آزاد نداره

اگر میگم چرا سد افتتاح نمیشه بخاطر اینکه امسال هم خشکسالی خواهیم داشت و تنها این سد میتونه به داد مردم برسه و بس

اگر میگم چرا سرعتگیر نمیذارید بخاطر جان مردم شهرم. مردمی که عاشقانه دوستشون دارم و نمیخوام ناراحتیشون رو ببینم

اگر از ارگانی یا شخصی تشکر می کنم بخاطر اینه که نمک به حروم نیستم. شعور تشکر دارم. وقتی می بینم مسئولین دارند برای شهر تلاش می کنند وظیفه ی من منتقد، تشکر هم هست

برای آخرین بار میگم: برداشت های نامعقول از مطالب وبلاگ نکنید. تمام مطالب این وبلاگ فقط و فقط انتقادات شهری هستند نه مسائل سیاسی یا توهین به شخص یا ارگانی. تا آخرین لحظه عمرم هم برای معرفی شهرمون خوانسار و آبادانیش تلاش میکنم و هیچ چیز نمیتونه جلوم رو بگیره تا وقتی خلاف قوانین و مقررات کشورم گامی برنداشتم ...

 

به امید خوانساری آباد آباد آباد

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۸۹ ، ۲۱:۳۵
عباس جنابی
بنا بر اظهارات یک منبع آگاه با توجه به خصوصی شدن مخابرات تلاش برای بردن دستگاههای پیشرفته مخابرات خوانسار و 118 به اصفهان آغاز شده و بزودی کلیه دستگاههایی که با تلاش مردم و جلوگیری از انتقال آنها در این شهر ماندگار و خوانسار به عنوان مرکزیت کد شهرهای اطراف انجام وظیفه می کرد به اصفهان منتقل و مرکزیت لغو خواهد شد و 118 نیز انتقال خواهد گردید این منبع آگاه اضافه نمود رئیس مخابرات در صورت عدم انجام این موضوع تهدید به برکناری گردیده است این امر نه تنها برای خوانسار بلکه برای شهرهای زیر مجموعه آن نیز موجب بروز مشکلاتی خواهد گردید .

فرماندار و شهردار و شورا باید اقدامی بکنند


نگارنده : محمد صدیقیان
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۸۹ ، ۱۲:۳۵
عباس جنابی
دررابطه مصاحبه مدیر کل محترم آموزش عالی استان با خبرنگار روزنامه اطلاعات خوانسار
به اعتقاد اینجانب : گفتگوی جناب آقای دکتر رامشت به دلیل آگاهی کم ایشان در زمینه های مختلف اجتماعی اقتصادی – فرهنگی و زیست محیطی می باشد قدمت تاریخی شهرستان خوانسار به بلندای تاریخ نوشتاری ایران زمین است و در زمانیکه بشر ناتوان در استحصال آب از اعماق زمین بود و حیاتش به چشمه های طبیعی- آبهای سطحی رودخانه ها- دریاچه ها- دریاها بوده و تمدنش را در کنار این مکانها بنا نهاده یکی از مراکز تمدن ایران خوانسار بوده با داشتن 450 چشمه و دهها قنات در کویر مرکزی ایران و به عروس شهرهای ایران و بهشت استان اصفهان معروف بوده که دکتر هیروکش هیرشمن جهانگرد آلمانی زیباییهای این شهر را بهتر و زیباتر از شمال ایتالیا دیده و نگاشته و آن هم توسط مدیریت ناصحیح در حال از بین بردن آن هستیم و همچنین در 2500 سال پیش کوروش بزرگ که اولین منشورحقوق بشر را نوشته و با شعری از سعدی
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک پیکرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
بر سردرسازمان ملل متحد این دو نشانه بزرگی فرهنگ تمدن و غرور ایرانی نصب شده است.
عده ای از هموطنان یهودی را به علت فرهنگ تمدن بالای مردم این دیار و زیبایی و خوش آب و هوایی در این شهر ساکن کرده و در طول تاریخ مورد توجه و حرمت مردم خوانسار بوده و همچنین وجود صدها آثار باستانی مانند دهها خانه تاریخی ، تپه ویس پرد در روستای ویست که بزرگان دین زردتشت در آن بودند. تپه آراییها در رحمت آباد و آتشکده ها و کاروانسراها- غارها و کبوتر خانه ها و بزرگان علمی و فقهی و سیاسی را که این شهر به کشور و جهان معرفی نموده و همچنین دردفاع از کشور با حمله اشرف افغان به ایران خصوصا اصفهان در خوانسار 3000 نفراز آنها را کشته و شکست داده و میراث طبیعی غنی و بی نظیر همه از نشانه های فرهنگ و تمدن و تاریخ کهن این شهر بوده . در سال 1362 به علت برخوردهای کم اجتماعی و فرهنگ و تمدن این مردم پیشنهاد می شود که دادگستریش تعطیل شود و داستان خرس خوانسار نه به دلیل داشتن خرس می باشد بلکه مردم خوانسار کسی را بالاتر از خود نمی توانند دید و شباهتی اخلاقی با خرس داشته و نشانه غرور - آزادیخواهی- بالانگری- ریکس پذیری- عدالت خواهی- عطوفت و مهربانی و نوع دوستی- دین مداری و غرور ایرانی آریایی داشته وپنج هزار سال است زبان اوستایی خود را حفظ نموده و بر خلاف خرس ساخته شده ذهن جناب آقای دکتر رامشت، بافت و فیزیک و ویژگی های طبیعی خوانسار که دارای کوهستانهای بدون درخت و جنگل می باشد محیط مناسبی برای خرس نبوده و اینجانب 45 سال از زندگی خود را در طبیعت خوانسار و محافظ منابع طبیعی و حیات وحش بودم آثاری از زندگی خرس در خوانسار ندیده و نشنیده ام و ایشان از خرس گلستانکوه فرموده اند. برای اطلاع عرض می کنم گلستانکوه به گون گزانگبین که میوه آن یعنی گز طلای سفید بوده و گل لاله واژگون موسیر و 45 نوع گیاه دارویی خاص این منطقه معروف بوده و توسعه نیافتگی دانشگاه ریاضی کامپیوتر خوانسار پس از 15 سال و در زمینی به مساحت 65 هکتار در شهری که با محدودیت زمین مواجه بوده و در یکی از زیباترین مناطق ایران و جهان احداث شده بودن خرس نمی باشد بلکه مدیریت ناصحیح عدم آگاهی و همچنین بخشی و جزئی نگری و عدم نگاه به آینده بعضی از مدیران بوده ودر تمام دنیا با تدوین و تصویب قانون آمایش سرزمین که مناطق صنعتی با کشاورزی دامپروری با آموزش عالی و گردشگری را جدا کرده و شهرهایی مانند خوانسار که به بهشت استان اصفهان و عروس شهرهای ایران معروف بوده مانند قبل از انقلاب مرکز آموزش عالی و گردشگری کشورواستان تبدیل می کردند تا بتوان تقسیم عادلانه ثروت و امکانات را در سطح کلان و جز کشور بین افراد جامعه و شهرهای بزرگ و کوچک عملاَ نه شعاراَ به انجام رساند با کمال تاسف نگرش چنین مدیرانی باعث شده تا تمام منابع درآمدی مانند کارخانجات بزرگ ومادر- و تولیدات کشاورزی و دامپروری و مراکز آموزش عالی و گردشگری بزرگ در ابر شهرها یا کشورهایی مانند اصفهان و تهران ومراکز استانها جمع شده و روز به روز آنها بزرگتر و روستاها و شهرها کوچک و کوچکتر و فاصله بین اغنیا و فقرا بیشتر شده بحدی که مهاجرین به شهرهای بزرگ معتقد هستند ماهی در حوض همیشه ماهی است در صورتیکه در اقیانوس است که تبدیل به نهنگ خواهد شد و توسعه یافتگی را بر مبنای قدرت و ثروت بیشتر تعریف کرده و این تفکر باعث شده تا آلودگی آب- خاک- هوا و در کل تخریب محیط زیست در تهران و اصفهان به حد انفجار و غیر قابل کنترل برسد و حیات در آنها به خطر افتاده و روستاها وشهرهای کوچک خالی از سکنه شده و خوانسار به یکی از بزرگترین شهرهای مهاجرتی استان و کشور تبدیل شده خوانسار بهشت استان اصفهان و عروس شهرهای ایران بایستی مرکز آموزش عالی و گردشگری شناخته شود و جایی برای صنایع آلاینده نیست. برای عملی شدن مهاجرت عکس دانشگاهها را به شهرهای کوچک انتقال دهید.
کیومرث خامه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۸۹ ، ۲۲:۱۱
عباس جنابی
اینجا خوانسار است ...

خوانساری که مردمش به ولایمتداری و دیانت معروفند ...

خوانساری که محرمش را دنیا ندارد ...

خوانساری که مردمش دینشان را با هیچ چیز عوض نمی کنند ...

خوانساری که مردمش هنجار و قانون شکن نیستند ...

صبح امروز ، دوشنبه ۲۲ آذرماه ۱۳۸۹ ، خوانسار شاهد برخورد نامناسب و حرمت شکنی مأمورین نیروی انتظامی با عزاداران ابی عبدالله بود. آسیب زدن به چلچراغی که مایه اعتقاد و افتخار عزادارن حسینی بود و برخورد نامناسب و جلوگیری از ورود به حسینیه دوراه ...

مگر گناه این عزداران چه بود؟ مگر سال گذشته که رهبر معظم انقلاب حمل علم رو ممنوع اعلام کرده بودند اینها از انجامش ممانعت کرده بودند؟ مگر توهینی به کسی کرده بودند؟ کار خلاف شرع و خلاف قانون انجام داده بودند؟ به جز اینکه با استناد به فتوای مراجع اعظام تقلید و رهبر معظم انقلاب و ابلاغیه و فصل الخطاب سردار کارگر (معاونت اجتماعی نیروی انتظامی) ، علم با خود حمل کرده بودند؟

شکستن حرمت عزادارن حسینی که نام هیئتشان منصوب به آخرین امام ، حجت ابن الحسن عسگری (عج) است گناه کمی نیست. از همینجا این حرمت شکنی رو به ساحت مقدس حضرت ولی عصر (عج) ، نائب بر حقش مقام معظم رهبری حضرت آیت ا... خامنه ای و مردم ولایتمدار خوانسار تسلیت عرض می نمایم ...

از فرماندار عزیز شهرمان هم به دلیل حمایت از عزاداران امام حسین تشکر ویژه می کنیم. تنشان سالم و عمرشان با برکت ، اجرشان با علمدار کربلا


پ.ن۱ :  لینک مصاحبه کامل سردار کارگر 1 (جام جم)

لینک مصاحبه و ابلاغیه سردار کارگر 2 (باز تاب خبر)

لینک مصاحبه و ابلاغیه سردار کارگر 3 (داد نا)

لینک مصاحبه و ابلاغیه سردار کارگر 4 (خبر آنلاین)

لینک مصاحبه و ابلاغیه سردار کارگر 4 (خبرگزاری آفتاب)

مصاحبه و اتمام حجت سردار کارگر با مسئولین نیروی انتظامی (خبرگزاری عبرت)

لینک مصاحبه و ابلاغیه سردار کارگر (خبرگزاری رهوا)

پ.ن ۲:

فتوای حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در مورد حمل علم


امروز ساعت 8 نیم هیئت با عزمت و محترم حجت ابن الحسن العسگری شروع به حرکت کرد که در روبروی پمپ بنزین با خیابان بسته مواجه شدند نیروی انتظامی میله ای که برای عبور نکردن ماشین ها قرار میدند رو توی خیابان قرار داده بودند و اجازه حرکت نمیدادن رنجیر زنان و علامت داران بر روی زمین نشستند و شروع به سینه زنی کردند بعد بیست دیقه سینه زنی تحمل مردم تمام شد و میله را با مقاومت نیروی انتظامی کناز زدند و به حرکت خود ادامه دادند تا خود حسینه دوراه با ممانعت هیئت به راه خود ادامه داد که در جلوی حسینه دوراه ماُموران جلوی ورود به حسینه را گرفتند و گفتند با علامت اجازه ورود ندارید هیئت حدود نیم ساعت جلوی حسینیه عزاداری کردند که باز هم با با برخورد مواجه شدند و جلوی چهلچراغ راهم گرفتند که منجر به شکسته شدن چهلچراغ که خود نمادی عاشورایی است و افتادن عکس رهبرمان حضرت آیت ا.. خامنه ای بر زمین شد که منجر به جریحه دار شدن احساسات مردم گردید و از انجا هیئت بدون ورود به حسینیه دوراه به سوی فلکه حرکت کرد و بر خلاف مسیر حرکت همیشکی اینبار به سوی فرمانداری رفتند و از فرماندار درخواست رسیدگی کردند و فرماندار محترم شهرستان جناب آقای محمدی با پشت میکرفن هیئت اعلام کردند من خود هیئتی هستم و به فرمان رهبر کل شیعیان جهان اسلام حضرت ایت ا... خامنه ای فقط قمه زنی ممنوع میباشد و حمل علامت بلامانع میباشد که شکر خدا ما در خوانسار قمه زنی نداریم و تا زمانی که من در این شهر فرماندار هستم اجازه نمیدهم خون از دماغ کسی بیرون بیاید و از انجا هیئت با همراهی جناب فرماندار به سوی منزل آقا حرکت کردند و علم دارن با سردادن شعار های

در روز عزا حرمت ارباب شکستند علم دار کجایی علم دار کجایی

ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند

ابالفضل علمدار خامنه ای رو نگه دار

وارد حسینیه آیت الله ابن الرضا شدند.
 
۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۸۹ ، ۱۸:۱۳
عباس جنابی

گفتم تا قبل از اینکه دستم بند هیئت و دسته شه ، یه پست انتقادی و اطلاع رسانی بزنم تا وبلاگ برای مدت زیادی بروز نشده نباشه

عکسی که در زیر می بینید ساختمان زیر ساختمان مرکزی اداره تأمین اجتماعی و پشت بانک ملی شعبه مرکزی خوانسار هست. اینطور که من از یک مسئول آگاه و معتبر شنیدم ، این محل قرار بود درمانگاه تأمین اجتماعی خوانسار باشه. یعنی شما وقتی با دفترچه بیمه تأمین اجتماعی وارد این درمانگاه می شدی ، یک سری خدمات رایگان و یک سری هاش بسیار بسیار بسیار پائین قیمت بوده. دستگاه ها و تجهیزات این درمانگاه هم همگی از بهترین نوع بودند که ابتدا به این محل انتقال داده شدند ولی بعده ها با سنگ اندازی یک عده ، وسایل به شهر خودشون برگشت و پرونده این درمانگاه در خوانسار برای همیشه بسته شد و این نشان دهنده ضعف و بی لیاقتی مسئولین وقت است.

مسئولین عزیز الآن اگه بتونند کاری کنند که این مرکز افتتاح شه خیلی خوبه. شاید خیلی از ماها بارها از جلوی این ساختمون رد شده بودیم ولی نمی دونستیم اینجا چیه حالا که می دونیم بیاید برای احیاش تلاش کنیم ...

محلی که قرار بود روزی درمانگاه تأمین اجتماعی شود

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۸۹ ، ۱۸:۰۹
عباس جنابی
باز هم بحث سرعتگیر

به نظر من یک جاهائی توی شهر نیاز به سرعتگیر دارند. این جاها رو من پیشنهاد می دم که یه وقت نگند چرا فقط انتقاد می کنی و پیشنهاد نمی دی. البته من برای اینکه مسئولین عزیز بهتر متوجه بشند یه نقشه دست کش بدون هیچ امکاناتی کشیدم و نقاط ۱ ، ۲ و ۳ یعنی محل قرار گرفتن سرعتگیر ها رو مشخص کردم و علل اونها را هم توضیح داده ام. از مسئولین عزیز تقاضا دارم پیگیر این موضوع باشند.

می دونم که الآن میگید سرعتگیر توی زمستون درد سر سازه و باعث بروز تصادف میشه ولی آیا ارزش جون یک آدم کمتر از یک ماشینه؟ فوقش دوتا ماشین بهم می خورند ولی چطور میشه مرگ یک انسان بر اثر سرعت غیرمجاز رو قبول و توجیه کرد؟ یعنی ما باید ماشین های خودمون رو به جون یک آدم ترجیح بدیم؟

اما محل هایی که نیاز به سرعتگیر دارند (و توی نقشه مشخص هستند):

۱- بلوار آیت الله علوی مقابل کلانتری سابق ، قبل از کوچه شهید رحمانی که با عدد (۱) نشون داده شده. یکی از دلایل انتخاب این محل از نظر من ، تردد زیاد وسایل نقلیه ای هست که به سمت سپاه پاسداران حرکت می کنند. اگر به یاد داشته باشید سال ۱۳۸۷ درست در همین محل یک تصادف به وقوع پیوست که الحمدلله خسارت جانی نداشت. ضمن اینکه کامیون هایی که از این مسیر عبور می کنند سرعت بسیار زیادی دارند و در چند ده متری این کوچه هم میدان سپاه هست که محل تغییر مسیر (و حدوداً تقاطع) خودروها از خیابان آیت ا... خوانساری به سمت خیابان ۱۳ محرم و خیابان سپاه است.

۲- خیابان ۱۳ محرم مقابل دفتر امام جمعه: دانش آموزان دبستان شهید عصاری از کوچه شهیدی (که در نقشه مشخصه) به سمت خیابان ۱۳ محرم حرکت می کنند و درست از همین محل از خیابان عبور می کنند. آیا این مسیر که محل تردد کودکان دبستانی است نیازی به دست انداز و تابلوی محل عبور دانش آموزان ندارد؟ خودروها از این منطقه هم بسیار پر سرعت عبور می کنند و جان کودکان به شدت در خطر است. محل این سرعتگیر هم با عدد (۳) مشخص است

۳-  خیابان ۱۳ محرم قبل از کوچه شهیدی و قبل از دفتر امام جمعه : همان موارد گزینه ۲. این سرعتگیر هم با عدد (۲) روی نقشه مشخص است.

نقشه محل نصب سرعتگیرها

اما دوتا پیشنهاد دیگه:

۱- برای هر سه سرعتگیر (درصورت نصب) تابلوی اخطار سرعتگیر و محل عبور عابر پیاده یا کودکان و دانش آموزان نصب گردد.

۲- بین سرعتگیرهای ۲ و ۳ خط کشی عابر پیاده هم باید وجود داشته باشد. و چه خوبه که کیفیت سرعتگیرهایی که نصب میشه مثل سرعتگیری که مقابل امامزاده احمد نصب شده باشه

بار دیگر شخصاً برای چندمین بار از مسئولین عزیز و زحمتکش شهرداری و راهور تقاضای عاجزانه دارم که سلامتی مردم شهر رو در اولویت قرار بدند و هر چه سریعتر نسبت به قرار دادن سرعت گیر در این مناطق یاد شده اقدام فرمایند.

باتشکر

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۸۹ ، ۲۲:۲۲
عباس جنابی
... عقربه های ساعت ۱۱ شب را نشان می دهند. خسته از روزی که گذشت ، رایانه ام را خاموش می کنم تا رویم به دیوار به دستشویی مشرف شویم و پس از آن خواب

در دستشوئی می ایستم تا جرمی از دندان ها بزدائیم. شیر آب را باز می کنم :

پرت .... پرت .... پرت

و دیگر هیچ

خدا رو شکر می کنم که حداقل به مستراح اندر نشدم!! می مانم چه کنم!! کاپشنم را پوشیده سر به خیابان و کوچه می گذارم. می روم تا ببینم باز چه خبر شده.

مسیری چند صد متری را از خانه طی می کنم که ناگهان می بینم دو نفر داخل کوچه همجوار در حال کندن زمین هستند. قطعی آب را از یاد برده به هوای اینکه اینان دزد هستند به طرفشان می روم...

کمی که جلو می روم ماشین اداره آب را می بینم. با خود می گویم باز هم دیواری کوتاه تر از دیوار محله ما برای قطع آب پیدا نکرده اند...

باز هم جلو می روم. کمی دقت می کنم و پشیمانی در حد مسابقات گوانگجو ( یا گوانگژو) به سراغم میاید

لوله ای ترکیده بود و مأمورین اداره آب در شبانگاه ۹ آذرماه ۱۳۸۹ ساعت ۱۱ و ربع شب در آن سوز سرما در حال تعمیر آن

بر خود لعنت فرستادم از برداشت غلطم و بد و بیراه گفتن هایم...

در عوض تصمیم گرفتم تا در وبلاگ پستی زده ، تشکری ویژه از مسئولین و مأمورین اداره آب کنم. تنشان سالم و عمرشان با عزت ....

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۸۹ ، ۱۹:۴۵
عباس جنابی

شاید وقتی دیگر ...

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۸۹ ، ۲۱:۲۰
عباس جنابی
به قول دایی جان :

چند روزی به استراحت نیاز دارم ....

جام رو توی فضای مجازی خالی نگهدارید....

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۸۹ ، ۱۲:۰۷
عباس جنابی
صبح امروز با حضور شهردار و اعضای شورای شهر شهرستان خوانسار و جمعی از علاقه مندان ، اولین نمایشگاه عکاسی با تلفن همراه خوانسار افتتاح شد.

زمان بازدید: سوم لغایت نهم آذرماه ۱۳۸۹ از ساعت ۹ صبح لغایت ۱۲ ظهر و از ساعت ۳ لغایت ۶ عصر

مکان: نگارخانه آفرینش اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان خوانسار

(تصاویر مربوط به افتتاحیه نمایشگاه):

افتتاحیه نخستین نمایگاه عکاسی با تلفن همراه خوانسار

افتتاحیه نخستین نمایشگاه عکاسی با تلفن همراه خوانسار

افتتاحیه نخستین نمایشگاه عکاسی با موبایل خوانسار

افتتاحیه نخستین نمایشگاه عکاسی با تلفن همراه خوانسار

 

به نوبه خوم از تمام دوستان و همراهان و شرکت کنندگان و همچین شورای شهر ، شهردار محترم ، ریاست محترم اداره ارشاد و فرهنگ اسلامی و  سایر زحمتکشان تشکر ویژه ویژه می کنم.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۸۹ ، ۱۳:۳۹
عباس جنابی
.... امشب بعداز یک هفته همه چیز جور شده بود تا دیداری تازه کنیم با یکی از عزیزترین دوستان. قرار بود طبق معمول با ماشین بریم یه تابی توی شهر بخوریم و ساعاتی رو پیش هم باشیم. بد عادتی که داریم اینه که همیشه باید مثل کفتارها! بعداز ساعت ۸ و نیم شب بریم بیرون و بگردیم!! خلاصه زنگ زد و گفت ماشین دست باباشه و باباش هم خوانسار نیست ضمن اینکه گاز هم ندارند و جایگاه CNG هم که طبق معمول خراب

خلاصه چه کنیم چه نکنیم گفتم با موتور بیا!! توی این سرما که به قول دائی جان سنگ از هم وادپُکو ساعت 9 با موتور از خونه زدیم بیرون. رفتیم و رفتیم و هی از همدیگه پرسیدیم که :

- پره کا بشمین مین این سرمههههههه؟! (هههههه از شدت سرما بود)

- چنان . بشمین سالن؟

- بش تا بشمین. پس بش تا سر را یگ چی هاگیرمین و بشمین مین سالن واخورمین

رفتیم سالن شهید زمانیدوست. دست بر قضا بازی هم تموم شده بود و طبق معمول دعواهای بعداز بازی. دیدیم بابا اینا با خودشون هم دعوا دارند و ما هم که کلی سور سات و هله هوله دستمون بود رو ناجور نگاه می کردند

- پره بوره بشمین خیلی زشتو اینا جی دستمونو

- بشمین کا آخه مین این سرمه عباس جون؟

- چنان فقط بش تا بشمین

زدیم از سالن بیرون و راه افتادیم با موتور. به عمرم همچین سرمائی رو (بعداز اون سرمای شب کنکور توی میدان امام اصفهان) تجربه نکرده بودم!

- شانس هاما این خوسار یه سینمایی جی ندارو حداقل بشمین وا پلاس گنمین

- آخه خوسار چی شی دارو که سینما دار بود؟

- چونو پره خوسار خیلی چیا دارو

و شروع کرد به توضیح توی اون سرما به حدی سرگرم تعریف شدیم که وقتی به خودم اومد جلوی خونه مون بودیم.

- خاب دستت درد نکرو بابا بومیه

- نیکردان

- بش به خدام بسپارته

 

اومدم خونه. بد جور رفته بود توی فکرم این حرفش که ای کاش خوانسار یه سینما داشت. با خودم گفتم بذار تا توی وبلاگ پستی بزنم با موضوع سینما ولی چون میدونستم بی فایده است این کار رو نمیخواستم بکنم ولی دلم بر نداشت. پیش خودم گفتم حالا باز ما یکمی بچه مثبتیم اگه کس دیگه ای هم به جای ما بود همین کار رو می کرد و برمیگشت خونه؟ یا میرفت سرچشمه آتیشی به پا می کرد و میشست دور آتیش؟ چار نفر علاف هم می دیدندشون و می رفتند پیششون. از تعارف یه نخ سیگار شروع میشد و به منت کشیدن برای یه لول تریاک یا چند گرم کراک و شیشه ختم میشد...

خدا آخر عاقبت جوان های شهرمون رو بخیر کنه فکر کنم منظورم رو رسوندم

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۸۹ ، ۲۳:۳۰
عباس جنابی
سلام علیکم

از اینکه چند روزی نبودم و ننگاشتم شرمنده ؛ راهی دیار علی ابن موسی الرضا بودیم  خوانسار نبودیم و بعداز شریف فرمائی هم که درگیر مراسم چوشی (فارسیش نمی دونم چی میشه) بودیم وقت گیر دادن و پیدا کردن سوژه رو نداشتیم!

ولی خوب مثل اینکه نمی تونیم عادت انتقاد سازنده! مون رو کنار بذاریم و در بدو ورود چشممون خورد به این سوژه (عکسش در پائین موجوده) گفتیم بگیم به شهرداری و شورای شهر که  حالا که دارند زحمت می کشند دیوار ساحلی می کشند از کجا تا کجا با چه هزینه ای ، این اینقدریه رو که یادشون رفته (یا از عدم نچیدند) رو  هم بچینند تا هم از خطرات جانی (خدائی ناکرده) کاسته شه و هم نمای زشتی رو که به وجود اورده از بین ببره....

( محل این عکس خیابان امام روبروی مجتمع تجاری قائم  ×بالاتر از پلدختر× است)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۸۹ ، ۱۹:۳۲
عباس جنابی

سلام نه فقط قطعی برق نیست .اوهم برق رو چگ کنین ببینین .اصلا با هیچ جای دنیا که هیچ هیچ جای کشور نمیشه مقایسه کرد.اوهم برق کشور های اروپایی زیر1.5وخوانسار ما 9.8 اصلا میشه گفت ما دو فازیم .دوستان ما که ضرر برق رو زیاد دادیم شما هم سر سلامتی اداره برقu.p.sبخرین تا برقتون قطع و وصل نشه.

 

با تشکر از آقای هادی افشار

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۸۹ ، ۰۹:۵۲
عباس جنابی
این پست یکمی دارای جنبه های خصوصی و شخصیه و ربطی به شهر نداره از همین رو معذرت خواهی می کنم ولی خوب صبر و حوصله ما هم اندازه ای داره.

دوست عزیزم امیتیس ، نارین ، علی معصومی ، آزاد ، دائی جان ، فرناندو ، امرداد که میای و با این اسامی برام کامنت می ذاری:

اول از همه ممنونم از کامنت هات ولی فکر نمی کنی من شخصیت حقیقی تمام این افرادی رو که با اسمشون میای کامنت میذاری میشناسم؟

اگه واقعاً با من مشکل داری که از نظر من هیچ عیبی نداره چون همیشه همه نباید با من موافق باشم و همیشه گوش انتقاد داشتم و دارم ولی توهین و جسارت هم حد و اندازه ای داره ولی اگه میخوای این دوستان و تالار گفتمان رو پیش من بدنام کنی سخت در اشتباهی. من آشنائی تمام و کمال با این افرادی که ذکر کردی دارم و مطمئناً از بد راهی وارد شدی

نکن اینجوری خوب نیست


بد نیست سری هم به این لینک بزنی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۸۹ ، ۱۳:۱۲
عباس جنابی