بازگشت پس از 32 سال ...
يكشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۲۷ ق.ظ
مجید بعداز 32 سال به خانه برگشت...
اما مادرش نبود تا شاهد بازگشتش باشد ...
مادری که 28 سال چشم انتظار بازگشت فرزندش بود ...
مادری از جنس آب و آئینه ؛ که مهربانی و عشق در نگاه ، کردار و گفتارش موج می زد ...
مجید عزیز، بازگشتت به زادگاهت مبارک ...
اما مادرش نبود تا شاهد بازگشتش باشد ...
مادری که 28 سال چشم انتظار بازگشت فرزندش بود ...
مادری از جنس آب و آئینه ؛ که مهربانی و عشق در نگاه ، کردار و گفتارش موج می زد ...
مجید عزیز، بازگشتت به زادگاهت مبارک ...
پ.ن1: پیکر مطهر شهید مجید (محمدصادق) جنابی روز پنجشنبه 24 اردی بهشت همزمان با سالروز شهادت امام موسی کاظم(ع) بر دوش همشهریانش تشییع و در گلستان شهدای خوانسار به خاک سپرده شد.تصاویری که مشاهده کردید مربوط به این مراسم می باشد.
پ.ن2: یکی از زیباترین و تأثیرگذار ترین آهنگ هایی که در مورد شهدای جاوید الاثر خونده شده، این آهنگ هست.
پ.ن2: یکی از زیباترین و تأثیرگذار ترین آهنگ هایی که در مورد شهدای جاوید الاثر خونده شده، این آهنگ هست.
یه پلاک ، که بیرون زده از دل خاک
روی اون ، اسمیه از یه جوون
یه پلاک ، از دل خاک
یه پوتین ، فقط مونده از یه جوون که خوابید روی مین
استخون ، یه کلاه با یه عکس وصیت نامه ی غرق خون
یه جوون ، که پدر شد و پر زد و دخترکش رو ندید
دختری ، که پدر رو ندید و آغوش پدر نچشید
یه پدر ، بیست و چند ساله و چند ماهه چشماشو دوخته به در
مادری ، منتظر واسه دیدن قامت و روی پسر
یه پلاک ، از دل خاک…
عشق یعنی یه پلاک ، که زده بیرون از دل خاک
عشق یعنی یه شهید ، با لبای تشنه سینه چاک
عشق یعنی یه جوون ، یه جوونه بی نام و نشون
عشق یعنی یه نماز ، با وضو گرفتن توی خون
عشق یعنی انتظار، تو دل یه مادر بیقرار
چشم تر مونده به راه ، واسه نشون یه مزار
عشق یعنی یه پدر ، که شبها بیداره تا سحر
عشق یعنی یه خبر ، خبر یه مفقود الاثر
یه پلاک ، که بیرون زده از دل خاک
روی اون ، اسمیه از یه جوون
یه پلاک ، از دل خاک
یه پلاک،که بیرون زده از دل خاک،روی اون،اسمیه از یه جوون…
یه پلاک از دل خاک…
یه پوتین،فقط مونده از یه جوون که خوابید روی مین…
استخون،یه کلاه با یه عکس، وصیت نامه ی غرق خون…
یه جوون،که پدر شد و پر زد و دخترکش رو ندید،دختری که پدر رو ندید و آغوش پدر نچشید…
یه پدر،بیست و چند سال و چند ماهه چشماشو دوخته به در،مادری منتظر واسه دیدن قامت و روی پسر
یه پلاک از دل خاک…
روی اون ، اسمیه از یه جوون
یه پلاک ، از دل خاک
یه پوتین ، فقط مونده از یه جوون که خوابید روی مین
استخون ، یه کلاه با یه عکس وصیت نامه ی غرق خون
یه جوون ، که پدر شد و پر زد و دخترکش رو ندید
دختری ، که پدر رو ندید و آغوش پدر نچشید
یه پدر ، بیست و چند ساله و چند ماهه چشماشو دوخته به در
مادری ، منتظر واسه دیدن قامت و روی پسر
یه پلاک ، از دل خاک…
عشق یعنی یه پلاک ، که زده بیرون از دل خاک
عشق یعنی یه شهید ، با لبای تشنه سینه چاک
عشق یعنی یه جوون ، یه جوونه بی نام و نشون
عشق یعنی یه نماز ، با وضو گرفتن توی خون
عشق یعنی انتظار، تو دل یه مادر بیقرار
چشم تر مونده به راه ، واسه نشون یه مزار
عشق یعنی یه پدر ، که شبها بیداره تا سحر
عشق یعنی یه خبر ، خبر یه مفقود الاثر
یه پلاک ، که بیرون زده از دل خاک
روی اون ، اسمیه از یه جوون
یه پلاک ، از دل خاک
یه پلاک،که بیرون زده از دل خاک،روی اون،اسمیه از یه جوون…
یه پلاک از دل خاک…
یه پوتین،فقط مونده از یه جوون که خوابید روی مین…
استخون،یه کلاه با یه عکس، وصیت نامه ی غرق خون…
یه جوون،که پدر شد و پر زد و دخترکش رو ندید،دختری که پدر رو ندید و آغوش پدر نچشید…
یه پدر،بیست و چند سال و چند ماهه چشماشو دوخته به در،مادری منتظر واسه دیدن قامت و روی پسر
یه پلاک از دل خاک…
۹۴/۰۲/۲۷