خوسارِ مُن

دل نوشته و گاه نوشته ...

خوسارِ مُن

دل نوشته و گاه نوشته ...

خوسارِ مُن

«به نام یزدان پاک»

خوشا خوسار و وصف بی مثالژ...

سلام!

به وبلاگ شخصی من خوش اومدید :)

اینجا محلیه که هم گاهی اوقات میام و دلنوشته هام رو می نویسم و هم محلیه برای عبور و مرور بچه های بلاگستان خوانسار!!

هیچ نوع تفکر افراطی در این بلاگ جایی نخواهد داشت.

جهت مشاهده بدون عیب و نقص وبلاگ، از مرورگر «گوگل کروم» استفاده کنید.

کلیه IPهای ورودی به سایت ثبت می شند و در ضمن، می تونید از طریق سربرگ «درباره من» در بالای صفحه بیشتر با من آشنا بشید :)

برای من افتخاره که جزو کاربران «بیان» هستم و وبلاگم بر روی سرورهای قدرتمند این شرکت ایجاد شده.

جهت عضویت در خبرنامه، واژه ozv را به 5000248202 ارسال کنید.

نوحه ای که در حال گوش کردن به آن هستید کاری است از «حاج محمود کریمی» و «ببار ای بارون» نام دارد.

این وبلاگ در ستاد ساماندهی پایگاه های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است.

امیدوارم لحظات خوشی رو سپری کنید

پیوندها
نمی دونم تا کی باید این وضع افتضاح قطع پی در پی برق ادامه داشته باشه ولی ظاهراً بعداز مانیتورم نوبت یخچال و تلویزیون و ... می رسه.

دیگه خسته شدیم از بس برق قطع میشه در طول شبانه روز

الآن درست دو هفته است که یا هر روز یا چند روز در میون برق برای مدت کوتاهی ( بین ۵ تا ۳۰ دقیقه) قطع و وصل میشه اونم نه یه بار نه دوبار نه سه بار بلکه پنج - شش بار

 می گند مشکل از جایگاه CNG است.  ما باید تاوان مشکلات جایگاه سوخت CNG رو بدیم؟

بسه دیگه بابا خسته شدیم

اگه بخواد اینجوری ادامه داشته باشه دوباره جریان لامپ خیابون پیش میاد

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۸۹ ، ۲۰:۲۹
عباس جنابی

از اونجائی که گویش زیبایمان (خوانساری) در حال تباه شدن و نابودی است ، تصمیم گرفتم از این به بعد پستای وبلاگ رو خوانساری با زیرنویس فارسی بنویسم بلکه کمکی کرده باشم تا حداقل زبونمون از بین نره

نمگوا این موضوعه مین دنیای مجازی مطرح کران ولی مثلشی چاره ای نی!

چند وقتید گنو که شهرداری سطل آشغالایی که سر یه سری از کیچا به جمعژ کرتی و بنرژ بیخوسی که آقا اگه یا آشغال بیریژدین ....

ولی خاب از واچائی که ترک عادت (دیر از جون همشهریای عزیزم خومه واژان) موجب مرضو ، مردمه آشغالاژون همون واریژنده. حالا باز اومحلا مثلژ ۱۰ تا کیسه مین سطلسّا ، ۴-۵ تا جی بقلاژ رته به حالا خا همژ ایزنی (که مین عکسه مخشصو) پخش و پلاو مین مسیر رفت و اومد مردم

خدا برکت کرو این جک و جونورا جی مین همه انواع و ابعاد مختلف الیلنده مین این آشغالا. از سیسک و مارچینه و میش بگیر تا شِغّال و گربَه و اسپه

چند سال پیش مُن به یکی از مسئولینم بیات که بابا بوردین سر هر کیچه ای یکی از این سطل آشغال تیرونیا بیندین تا هم ولی نگنو آشغالا هم بر دار بو این جک جونورا نشنده مینژ ولی خاب ...

همون جی دیر نگنو. خواهش کران از شهرداری و شورای شهر یه زحمتی بکشنده یه چارتا سطل آشغال مکانیزه (تیرونی) هاگیرنده بیننده سر همه کیچا ابی نژگو ماشین آشغالیه مین همه کیچا بشو هم اشو تا سر کیچیه مین مصرف بنزیل جی صرفه جوئید گنو

از هاما واتن به. داد مردمونه بنومی...

 

خیابان سپاه- پشت اداره پست


نمیخواستم این موضوع رو توی دنیای مجازی مطرح کنم ولی گویا چاره ای نیست!

چند وقتی میشه که شهرداری سطل زباله هائی که سر معدود کوچه ها بود رو جمع کرده و بنر زده که آقا اگه اینجا آشغال بریزید ....

ولی خوب از اونجائی که ترک عادت (دور از جون همشهریان عزیزم خودم رو میگم) موجب مرض است ، مردم همچنان آشغالهاشون رو همونجا می ریزند. حالا باز اون وقت مثلاً ۱۰ تا کیسه توی سطل بود ، ۴ - ۵ تا هم بقلاش ریخته بود حالا که کلاً همه اش اینجوری (که توی عکس مشخص) پخشه توی مسیر رفت و آمد مردم

خدا برکت بده حیوانات موضی هم که در انواع و ابعاد مختلف وول میخورند توی این آشغالا . از سوسک و مورچه و موش بگیر تا شغال و گربه و سگ

چند سال پیش من به یکی از مسئولین گفتم که بابا بیاید سر هر کوچه یکی از این سطل زباله تهرانی ها بذارید تا هم زباله ها پخش نشند هم در داشته باشه این حیونای موضی نرند داخلش ولی خوب ...

هنوزم دیر نشده. خواهش می کنم از مسئولین شهر داری و شورای شهر یه زحمتی بکشند چهارتا از این سطل زباله مکانیزه ها (تهرانی) بخرند بذارند سر همه کوچه دیگه نمیخواد ماشین جمع آوری زباله توی همه کوچه ها بره فقط تا سر کوچه میره و در مصرف بنزین هم صرفه جوئی میشه

از ما گفتن بود. داد مردم دراومده...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۸۹ ، ۲۰:۲۳
عباس جنابی
امروز دیدم مأمورین اداره برق در حال تعویض چراغ های مسیر خیابان امام - میدان ۲۲ بهمن بودند. حالا اینکه این چراغ ها استاندارد هست یا نه ، بهتر از اونا هست یا نه مهم نیست مهم اینه که روشنائی خیابون بیشتر میشه

دست باعث و بانیش و انجام دهنده هاش درد نکنه

فقط ای کاش این کار تا بلوار نماز ادامه پیدا کنه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۸۹ ، ۱۱:۱۴
عباس جنابی
نمی دونم هدف اصلی از تأسیس این وبلاگ چی بوده ولی از وقتی من نویسنده این وبلاگ شدم ، سعی کردم جدای از بحث نوشتن ، نکاتی رو راجع به شهرمون خوانسار بنویسم که باعث زیر سئوال رفتن و از چشم افتادن شهرمون نشه . سعی کردم در کنار انتقاداتم موارد مثبت (که خیلی زیاد هستند ولی به چشم نمیاند) رو هم مطرح کنم. اگه من بشینم و مکرر از وضعیت شهرمون انتقاد کنم یه موج منفی به وجود میاد که نه فقط مسئولین بلکه خود من هم پس از مدتی مأیوس می شم. ضمن اینکه این وبلاگ ها جهانی هستند و هرکس می تونه بهشون سر بزنه و ممکن انتقادات ما چهره بسیاری بدی از شهرمون رو به نمایش بذاره

خوانسار فقط مورد منفی نداره. به جرأت میتونم بگم موارد مثبتش خیلی بیشتر از موارد منفیشه چیزی که هست ما فقط موارد منفی رو می بینیم و موارد مثبت رو نمی بینیم و اینکه خیلی هم عجله داریم. شاید به زبون آسون باشه گفتن اینکه مثلاً (توجه کنید این صرفاً یه مثاله) چرا سد افتتاح نمیشه در صورتی که من و شمائی که کاره ای نیستیم و اطلاعات دقیقی دراین مورد نداریم گاهی قضاوت های بیجا و بی موردی می کنیم و خدائی ناکرده دست به دامن شایعاتی هم میشویم. البته در این بین نمیشه از نقش مهم مسئولین گذشت که با یه اطلاع رسانی دقیق و خوب ما رو توجیه کنند که گاهاً برداشت های بد نکنیم

خلاصه کنم نمی دونم تلاش های ما جواب میده یا نه یا حداقل صدای ما به گوش کسی میرسه یا نه ولی نهایت تلاشم رو می کنم تا به اهدافی که دارم (خوانساری آبادتر از اینی که هست) برسم

لازم می دونم از کلیه مسئولین زحمتکشی که خودشون رو وقف شهر خوانسار و مردمش کردند تشکر ویژه کنم

به امید خوانساری آباد آباد آباد

خوسارِ مُن تولدت مبارک

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۸۹ ، ۰۸:۰۰
عباس جنابی

تصاویری مربوط به روند احداث پارکینگ پارک سرچشمه ( هرچند کند) و چشم انداز زیبای آن:

تصاویری از روند احداث پارکینگ پارک سرچشمه

 

تصاویری از روند احداث پارکینگ پارک سرچشمه

 

تصاویری از روند احداث پارکینگ پارک سرچشمه

 

چشم انداز زیبای پارکینگ پارک سرچشمه

به امید بهره برداری هرچه سریعتر از این طرح

باتشکر از کلیه مسئولین زحمتکش

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۸۹ ، ۱۷:۴۰
عباس جنابی
این تصاویر متعلق به نزدیکترین مرغداری به شهر واقع در منطقه مصّلا (mossella) یا به عبارتی پشت منطقه مورزون (مویریزان) است. حداکثر فاصله با منازل مسکونی فکر کنم 300 یا 400 متر باشه.

جاده ای که به این مکان ختم میشه از 10 متر پایین تر از دوربرگردان بلوار نماز (زیر ایستگاه هواشناسی) شروع میشه

نزدیکترین مرغداری به شهر

 

نزدیک ترین مرغداری به شهر

 

باتشکر از دوست خوبم مهرزاد اعرابی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۸۹ ، ۱۹:۲۳
عباس جنابی
متأسفانه چند مدتی میشه که ساخت و تکمیل دبیرستان جدید استادمطهری (روبروی امامزاده محمود) متوقف شده. کاری که مدتی با سرعت در حال پیشروی بود حالا مدت هاست که به حال خود رها شده

دبیرستان جدید استادمطهری

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۸۹ ، ۱۳:۰۸
عباس جنابی
عجب

یه جا روشنایی از در و دیوار شهرشون(۳۳ تا پل داره هر پل دوتا چراغ از داخل دو تا چراغ از بیرون و دوطرف میشه ۴۳۵۶ تا لامپ) بالامی ره یه جا هم مثل خونسار مظلوم ما باید چراغای خیابوناش یکی در میون بشند و مغازه دارهاش هم از برق استفاده نکنند. از فردا باید مغازه دارها چراغ انگلیسی و چراغ میشیاشون رو دربیارند و روشن کنند!

سی و سه پل اصفهان

 

جمله جدید بابا برقی : هرگز نشه فراموش لامپ مغازه خاموش یا هرگز نشه فراموش لامپ خیابون خاموشه

ای بابا این خیابون و میدون دلشون رو به چی خوش کردند؟ تا چند روز دیگه اینا هم باید خاموش شند

میدان سپاه خوانسار

 

 

خیابان آیت الله خوانساری قبل از امام زاده احمد

مادربزرگم می گه اون وقتا تا اذون می گفتند شام رو خورده نخورده خوابیده بودیم! البته حالا هم همین عادتش رو داره و تا اذون می گند شامش رو می خوره و می خوابه. خوبه ازش به عنوان کم مصرفترین مشترک تقدیر کنند آخه شب که میشه فقط ۲ تا لامپ اتاق و آشپزخونه اش روشنه تازه اونم حداکثر تا ساعت ۹!

این یکی پدربزرگم هم توی خونه شون لامپ رشته ای پیدا نمیشه! همه کم مصرف تازه مغازه اش رو قبل از اذون هم می بنده

چی بگم؟

مثل اینکه خوانسار بازم باید بشه همون خونسار ۵۰-۶۰ سال پیش که کوچه هاش چراغ نداشتند. بنده خدا پدربزرگ بابام. شب بود میومده تاریک بود یه سگ گازش می گیره هاری می گیره می میره

حالا مثل اینکه این داستان باید سر من هم دربیاد!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۸۹ ، ۲۱:۱۱
عباس جنابی
بنازم به این شهرمون که هرچی از امکان و چیزای جالب و دیدنیش می گیم تمومی ندارند. عکس زیر مربوط به یه سنگ قبر کف شازحمده (امامزاده احمد) خیلی جالب بود:

کنار این عکس نوشته: این عکس در سال ۱۳۱۵ در نجف اشرف گرفته شده است. «خدا بیامرزدش»

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۸۹ ، ۱۲:۱۲
عباس جنابی
بارها و بارها توی این چندتا پستی که زدم از خیلیا تشکر کردم ولی این وسط یه نفر رو از قلم انداختم اون یه نفر که این پست رو فقط وفقط برای تشکر ازش زدم کسیه که همیشه با منه و باعث می شه توی شهر بچرخیم و مسائل (اعم از مثبت و منفی) رو پیدا کنیم برای قرار دادن توی وبلاگ ازشون عکس بگیریم. دوست عزیزم مهرزاد اعرابی که همه جا با من بود توی خیابون ۱۳ محرم ، توی کمربند سلامتی و خیلی جاهای دیگه و علی رغم اینکه وبلاگنویس نیست همیشه با من همکاری می کنه و حتی پست قبلی (بهره برداری از پایگاه اورژانس) رو پیشنهاد کرد و خودش و موتورش رو وقف من و شهرش کرده

واقعاً نامردیه که ازش تشکر نکنم

خیلی مخلصیم دائی مهرزاد

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۸۹ ، ۱۲:۲۳
عباس جنابی
ظاهراً پایگاه اورژانس خوانسار پس از مدت ها انتظار به بهره برداری رسیده. دیروز که از خیابان ۱۳ محرم عبور می کردم دیدم آمبولانس ها جلوی این مرکز پارک هستند و در مرکز هم بازه. هر کاری کردم نتونستم توی مرکز رو ببینم ول خوب حتماً تجهیز و تکمیله دیگه

به نوبه خودم از تمام افرادی که برای راه اندازی این مرکز تلاش کردند تشکر می کنم فقط ای کاش این مرکز مثل بیمارستان فاقد دکتر نباشه

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۸۹ ، ۱۴:۴۸
عباس جنابی
امروز بعداز ظهر ما هم رفتیم نشست وبلاگنویسان با شورای شهر

جلسه فوق العاده عالی و صمیمی بود. اصلاً تصور همچین جلسه ای رو هم نمی کردم. توی راه که می رفتم با خودم می گفتم شاید این مسئولین هم مثل بعضی مسئولای قبلی اهمیتی به حرف های جوان های نمی دند و شاید این جلسه هم یه جلسه نمادین باشه ولی طبق معمول اشتباه فکر می کردم. البته من هم تقصیر ندارم خیلی شنیده بودم که مسئولین به حرف های جوانان شهر گوش نمی دند و دیگه این مسئله رو باور کرده بودم تا امروز بعداز ظهر.

جلسه ۳ ساعت طول کشید ولی هنوز هم فکر کنم حرف هایی نزده شد ولی خوب زیغ وقت بود و...

ما که کم سن ترین و تازه کارترین بودیم بیشتر گوش می کردیم ببینیم دوستان چی می گند. خیلی خوشحالم از این جلسه و امیدوارم پیوند بین مسئولین و وبلاگ نویسان همیشه پایدار باشه و به تمام مسئولین هم منتقل شه

امیدوارم به هدفی که همگی وبلاگنویسان داریم دست پیدا کنیم و در کنار مسئولین شهر خوانساری آباد و پیشرفته بسازیم

اما یه نکته:

آقای دهاقین فرمودند که من مدتیه وبلاگنویسم و ایشون تازه متوجه شدند. اینطور نیست. قبلاً هم گفتم در تالار گفتمان با آقایی به نام خوساری آشنا شدم. ایشون توی پیام هایی که برای من می فرستادند می گفتند که من رو میناسند و فامیلیم و آشناییم و این داستانا و به من گفت که داره از خونسار می ره و درخواست کرد که من ادامه بدم وبلاگ خوسار من رو

خلاصه ما که هرچی تحقیق کردیم نفهمیدیم این آقای خوساری که بود و چه کرد ولی یادش گرامی

توی جلسه من گفتم بقیه وبلاگنویس ها هم گفتم توی این وبلاگ هم صدجا گفتم ولی باز هم می گم من هیچ مسئولیتی در قبال پست های قبلی آقای خوساری ندارم و توی پست هایی هم که می دم قصد توهین یاتخریب کسی رو ندارم

به امید داشتن خوانساری آبادتر

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۸۹ ، ۲۲:۵۵
عباس جنابی

هفته پیش بود یکی از بستگان یه مشکلی براش پیش اومد مجبور شدیم ببریمش دکتر. خلاصه بردیمش دکتر «ا» توی هلال احمر گفت باید سرم بهش بزنی. سرم بهش زدیم و ما هم که بیکار گفتیم همه رفتند و ما وایسادیم پیش مریض تا سرمش تموم شه و  نشستم توی پنجره اطاق که مشرف به تقاطع بلوار معلم-13 محرم - امام خمینی بود و بیرون رو تماشا می کردیم. راننده ها هم که ماشاءالله توی این قسمت ترمز نمی دونستند چیه و اینا. چشمم خورد به این سمنده که ابتدای خیابان 13 محرم پارک شده بود. حالا کار نداریم مال کی بود ولی خیلی بد جایی بود. بارها شد که دوتا کامیون درست در همین نقطه به دلیل پارک بیجای این آقا شاخ به شاخ شدند. آخه مگه این خیابون 13 محرم چقدر عرض داره که این آقا ماشینش رو اینجا پارک کرده. بابا رو به روش پشت پمپ بنزین پارکینگ عمومیه خوب ببر اونجا بذار. آخه بابا اینجا مگه کمربندی نیست؟ مگه ماشین های سنگین از اینجا رد نمیشند؟ خوب بابا اومدیم یه حادثه ای برای یکی افتاد که باعثش پارک بیجای شما بود. نمی دونم اگه اتفاقی برای کسی میفتاد این آقا چطور وجدان خودش رو راضی می کرد؟

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۸۹ ، ۱۵:۴۷
عباس جنابی
سلام

از امروز نویسنده ی این وبلاگ عوض شده و از این به بعد حقیر نویسنده این وبلاگ خواهم بود پس هیچ مسئولیتی در قبال پست هایی که قبلاً ارسال شده ندارم

چند روز پیش گفتیم بذار بریم ببینیم این کمربند سلامتی رو که دارند می زنند چه جوریه و به کجا رسیده؟

خلاصه رفتیم  و دیدیم

 بابا ایول

عجب چیز توپی

عجب منظره های قشنگی

از اول تا آخرش رو رفتیم ببینیم چکار کردند

من تا قبل از اینکه خودم از نزدیک این طرح رو ببینم می گفتم آخه این چیه؟ ولی از اون روزی که خودم این طرح رو از نزدیک دیدم از حرفم پشیمون شدم. واقعاً طرح جالب و خوبیه

از همه ی مسئولین عزیز به خاطر انجام این طرح تشکر ویژه می کنم .

 ای کاش  هرچه زودتر شاهد بهره برداری از این طرح باشیم و مثل خیلی از طرح ها وسط کار رهاش نکنیم.

راستی ما آخرش نفهمیدیم اصلاً این چیه؟ جاده است؟ خیابونه؟ (ولی هرچیه خیلی زیباست)

 

کمربند سلامتی

 

 

کمربند سلامتی

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۸۹ ، ۱۲:۳۶
عباس جنابی
همیشه همه جا شنیده بودیم که مادران زیباترین آهنگ عشقند ولی ظاهراً پدران هم دست کمی از اون ها ندارند.

خیلی از دوران جنگ تحمیلی چیزی یادم نیست ولی خیلی خوب یادمه که ماهی یکبار اون هم فقط ۳ شب بابام رو می دیدم . پدری که همیشه عاشقش بودم . وقتی از مادرم می پرسیدم بابا برای چی میره جنگ بهم می گفت : اونا بیشتر از ما بهش احتیاج دارند. یاد ندارم یکبار دست خالی اومده باشه خونه . همیشه برای من که پسر بچه ای ۳ - ۴ساله بودم اسباب بازی می خرید. وقتی می خواست بره من رو بغل می کرد و با تمام وجودش من رو فشار می داد و همیشه جای بوسه هاش رو روی لپ هام می موند و مادرم کلی بهش چیز می گفت که بچه گناه داره

همیشه افتخار می کردم که پدرم جنگ بود و به خودم می بالیدم . ولی یک حادثه ای رخ داد که باعث شد من به یک دید دیگه به پدرم نگاه کنم. تا قبل از اینکه دانشگاه برم با خودم می گفتم ای کاش بابای من هم جانباز می شد تا من هم از سهمیه ی دانشگاه و کسر خدمت و اولویت وزارت کار استفاده می کردم ولی هیچوقت این رو به خودش نمی گفتم.

یادمه گاهی اوقات می نشست و آلبوم های عکسش رو می اورد و می گفت اینا کی هستند و اینجا کجاست. از خاطرات و افتخارات می گفت و من همیشه جویای سئوال خود بودم

تا دیشب که بعداز ۲۸ سال دلیل سرفه های مکرر و همیشگی پدرم رو فهمیدم. همیشه وقتی پدرم سرفه می کرد و من ازش می پرسیدم چرا سرفه می کنی می گفت حساسیت دارم ولی آیا حساسیت همیشه بود و به یکباره بالا می گرفت؟

با حرفه خاصی از زیر زبونش کشیدم و بالاخره گفت که در منطقه عملیاتی کردستان شیمیایی شده. دهنم باز مونده بود. یعنی پدر من هم یک جانبازه؟ پس چرا نرفته خودش رو معرفی کنه؟ پس چرا به ما چیزی نگفته بود؟

از حالا اون لحظه به بعد خیلی خیلی بیشتر از قبل به پدرم افتخار می کنم. به خاطر اینکه یه شیمایی و جانباز گمنامه....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۸۹ ، ۲۲:۳۲
عباس جنابی
سلام خدمت همه ی دوستان و سروران

چند ماه پیش بود که در گشت و گذارهای اینترنتی با سایت وی سی پنل(سایت ساز رایگان) آشنا شدم و از اون به بعد مطالب ناچیز و اندکم رو تووی سایت می نوشتم. نمی دونم چرا ولی خیلی از وی سی پنل خوشم نمیومد و همین باعث شد که به بلاگفای عزیز برگردم.

وقتی نظر خصوصی (در وی سی پنل) برام ارسال می شد قابل تأیید نبود تا بقیه هم ببینند و خیلی از عزیزان نظراتشون رو به صورت خصوصی می فرستادند و چیزهای زیادی می گفتند. در یکی از این کامنت ها یک عزیزی با اسم «علــــی» بهم گفته بود چرا کم کاری شدی و دیگه وب نویسی نمی کنی.

لازم دیدم تا جواب این سئوال دوستمون رو تووی وبلاگ خوسار مُن بدم تا همه بدونند چرا من کم کار شده ام:

۱- همونطور که همه شما هم در جریان هستید ، زندگی در دوره ی امروزی هیچ وقتی برای آدم نمی ذاره خصوصاً اینکه این اواخر من هم متأهل شده ام ، در اداره ترفیع گرفته ام و در نتیجه روزهایی که باید اداره باشم بیشتر شده. قبلاً من فقط شنبه و یکشنبه خوانسار نبودم این در حالیه که الآن از شنبه تا سه شنبه خوانسار نیستم و خلاصه خیلی درگیر مسائل کار و زندگی هستم.

۲- وقتی من از یه مشکلی نقد می کردم به جز آقای خسرو دهاقین هیچکس جوابگو نبود و عده ی معدودی هم از نوشته های من تشکر می کرند در صورتی که عده ی زیادی هر چی از دهنشون در میومد به من می گفتند و چون صلاح رو در این می دیدم که اون نظرها رو تأیید نکنم کسی از اونها با خبر نمی شد و همین باعث می شد که وب نویسی من از رمق بیفته.

۳- نقدهایی که من می کردم مطمئناً به گوش مسئولین می رسید ولی به هیچکدوم از مواردی که من ذکر می کردم کسی توجهی نمی کردند و سر خودشون نمی ذاشتند پس چه دلیلی داشت و داره که هنوز وب نویسی رو ادامه بدم؟

۴- افرادی بودند که به قول دوستی دنبال شرّ بودند و مکرراً یا برداشت های بد می کردند یا در پی شرّ درست کردن برای من بودند و این هم باعث می شد تا نقدهایی که می خواستم بکنم رو توو خودم بریزم.

۵- تأسیس تالار گفتمان خوانساری ها که به همت دوست خوبم علی معصومی صورت گرفت باعث شده که بیشتر وقتی که اینترنت هستم رو در تالار بگذرونم و همین باعث شد که از وبلاگ و وب نویسی فاصله بگیرم.(که اونم به خاطر به وجود اومدن مسائلی حضورم رو در تالار کم رنگ کردم)

در کل باید بگم که همه ی این موارد (به جز مورد اول که از شدت کمتری برخورداره) به یک اندازه در کم کاری من دخالت داشتند و این رو هم بگم که من نوکر همه ی خوانساری ها هستم. چه زن چه مرد چه رئیس چه کارگر ساده چه پیر چه حوون.


پ.ن

برای اینکه مورد سوم رو واقعاً باور کنید به لینک های زیر بروید:(دوستان به تاریخ ارسال پست ها هم توجه کنید)

 ۱- سنگ قبر پیدا اما نهان

۲- تا کی؟؟؟؟!!!! چپ شدن کامیون حامل آجر

۳- مهمانسرای جهانگردی و گربه هایش

۴-چرا اخبار خوانسار در شبکه اصفهان پخش نمی شود!

۵- افتتاح فاز اول 4 بانده خوانسار - دامنه !!!

۶- ماجرای پاکسازی معابر از برف

۷- شهرستان خوانسار ، پیشرو به سمت آبادانی!!!

۸-محرم امسال

۹- پیشنهاد راجع به منطقه بندی خوانسار

۱۰- سد باغکل آبگیری شد!!!!

۱۱- سالن انقلاب!!!

۱۲- باز هم سنگ قبر-این بار از نوع یهودی!

۱۳- آژانس های خوانسار!!!

به نظر شما به چند تا از این موارد رسیدگی شده؟

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۹:۰۳
عباس جنابی

سلام

اگه یادتون باشه یه نظر سنجی برگزار کردم راجع به اینکه همشهریان از خدمات کدام شرکت برای اتصال به اینترنت استفاده می کنند؟

خوب حالا نتیجه اش:

ADCL شرکت رایان تصویر بیشترین رأی رو کسب کرده بود که کمی مشکوک به نظر می رسید.

هوشمند آرمان نت(9722220) رتبه دوم

هوشمند هامانت (9722221) رتبه سوم

آرمان نت با کارت رتبه چهارم

و هامانت با کارت رتبه پنجم رو کسب کرده بود.

البته این آمار مربوط به سال 1388 بود و در سال 1389 هم همین نظرسنجی را دوباره برگزار می کنیم.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۸۸ ، ۲۰:۵۶
عباس جنابی

باسلام و دورد

تالار گفتمات خوانساری ها توسط دوست عزیز و بزرگوارم آقای علی معصومی راه اندازی شده. من به عنوان یک خوانساری خودم رو مسئول دیدم تا در این تالار به عنوان یک شهروند عضو شوم و از بخش های مختلف این تالار استفاده کنم.

پس دوستان خوانساری زحمت بکشید و از طریق لینک زیر ، تنها با پر کردن چند فیلد عضو این مجموعه بزرگ خوانساری های مجازی شوید.

باتشکر

تالار گفتمان خوانساری ها

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۸۸ ، ۱۹:۱۵
عباس جنابی
بازهم باسلام

امروز بعداز ظهر می خواستم از محلی در خوانسار به محلی دیگر بروم . از اونجایی که خودرو بیچارم خیلی خسته بود بردمش گلپایگان سرویس و از اونجا با مینی بوس برگشتم و ... . خلاصه زنگ زدم به آژانس .... گفتم یه ماشین می خوام. آقایی که پشت خط بود گفت بیاد کجا به نام کی؟ آدرس و فامیلم رو دادم و تا اومدم برم تو کوچه دیدم صدای بوق ماشین محله رو برداشته! رفتم دیدم آقای آژانسی اومده و داره بوق می زنه اون هم پشت سر هم! جالبه که هنوز ۱ دقیقه نشده بود که من به آژانس زنگ زده بودم و فاصله آژانس با خانه من هم تقریباً زیاد بود یعنی طرف ۵ ثانیه هم معطل نشده بود!

رفتم و سوار ماشین شدم و سلام کردم.

-راننده آژانس: (با لحنی بسیار تند و بد و بدون دادن پاسخ سلامم) آقا معلومه کجایید منو یک ساعته معطل کردید؟!!!

- من: عذر خواهی کردم و آدرس مقصد رو گفتم.

به مقصد رسیدیم. یک عدد ۱۰۰۰ تومانی به راننده دادم و در ماشین را بستم تا ۲۰۰ تومان بقیه را از پنجره بگیرم که آقا گازش رو گرفت و رفت!!! متوجه شدم که این ۲۰۰ تومان جریمه ی تأخیر ۵ ثانیه ای ام بود! به روی خودم نیاوردم و گفتم ۲۰۰ تومان ارزشش رو نداره.

حالا

شما آژانس های تهران یا اصفهان یا شهرهای بزرگ رو دیدید؟؟ زنگ می زنی ، شماره اشتراک رو می خونی ، طرف میاد در خونه ، زنگ در رو می زنه ، وایمیسه (حتی چندین ها دقیقه) تا شما برید سوار شید ، حرکت می کنه ، با اخلاقی خوب و خوش تحویلت می گیره مثل اینکه هزار ساله میشناسدت ، می رسوندت به مقصد و مبلغ مشخص شده رو ازت می گیره. حالا شما آژانس های خوانسار رو با آژانس های سایر شهرها مقایسه کنید.

بهتره دیگه توضیح ندم خودتون در جریان هستید.!!!

حالا شما نظرتون چیه؟؟؟

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۸۸ ، ۲۱:۴۲
عباس جنابی
باسلام خدمت هشهریان عزیز

بسیار پوزش می طلبم به خاطر غیبت طولانی ام

به عید نوروز یادگار ایرانیان باستان نزدیک می شویم. خریدها شروع شده و کم کم کارها و شست و شوهای عید هم از راه می رسد. چند نکته است فکر کنم بد نباشه به نظرتون برسونم:

۱- از اونجایی که برخی از همشهریان عادت دارند هر سه ماه یکبار فرش ها و موکت ها و پرده ها و... منزلشون رو بشویند و ما خوانساری ها هم که ماشاءالله بسیار بسیار صرفه جو هستم باید خود را برای قطعی یا کم فشاری آب شرب! در روزهای آینده آماده کنیم پس خواهش می کنم مکرراً تلفن رو برندارید زنگ بزنید به اداره آب بگید کی آب فلان منطقه میاد بالاخره تلفن چی شرکت آب و فاضلاب هم باید یه چرتی بخوابه!!!

۲- کسبه محترم هم زحمت بکشند یه حراجی ، نصف قیمتی ، تخفیفی بدند تا همشهریان از اینجا نکوبند برند گلپایگان و اصفهان خرید کنند. باور نمی کنید؟ یک سری به بازار گلپایگان بزنید و خوانساری ها را که برای خرید آمده اند  ببینید!!(البته تخفیف و حراجی در خوانسار سابقه ای نداشته و نخواهد داشت!!)

۳- برخی از خانم ها زحمت بکشند و هی به شوهرهای بدبختشون نگند مبل ها رو عوض کنیم ، میز ناهار خوری رو عوض کنیم ، طلاهای منو عوض کنیم ، ماشین بخریم ، پرده بخریم و .... بالاخره شوهر بدبختتون مگه چقدر پول داره که همه ی این کارها رو بکنه؟ امان از زندگی های تجملاتی!!

۴- مسئولین اداره ها بی زحمت مردم بیچاره رو تا ۲۷ اسفند دنبال نخود سیاه نفرستند و ۲۷ اسفند هم بگویند برید تا بعداز ۱۴ فروردین! بالاخره این مردم هم کار و زندگی دارند.

۵- ما راضی نیستیم که خوانساری های مقیم تهران عید بیایند خوانسار ، ما می ریم تهران!!!! سنت جالبیه عید و محرم و تابستون و دو روز تعطیلی که گیر میاد تهرانی ها میاند خوانسار و هی می گویند شما هم به تهران بیایید!!! جسارتاً هر چی تعطیلی هست که شما خوانسارید پس ما کی بیایم تهران؟

۶- از کودکان و نوجوانان و حتی بزرگترها و خصوصاً پیرمردها و پیرزن هایی که دندان ندارند تقاضا دارم از خوردن آجیل عید جداً خودداری کنند. به دلدرد و مصیبت های بعدش نمی ارزه!!!!!

۷- خواهش می کنم از شهرداری که به مردم بگوید ماهی های قرمز عید را در رودها!! و جوی ها و معابر رها نکنند و همه را در محلی معیّن که توسط شهرداری تعیین می شود بریزند. این طرح چندین ها سال است که در شهرهای مختلف انجام می شود اما ما طبق معمول از همه عقب تریم!!!!

۸-همشهریان عزیز برای خرید میوه عید عجله نکیند میوه تموم نمی شه! کافی است چند روز آخر سال سری به میوه فروشی ها بزنید!!!!!! حالا می خری نوش جونت ولی چرا جوری می خری که تا آخر اردیبهشت هم میوه داشته باشی؟

۹- برخی از خانم های عزیز خواهشاً از گرفتن مهمانی هایی که از اول تا آخرش به پُز دادن و چُسی رفتن میگذره اجتناب کنید. ما خوانساری ها هم ماشاءالله حسادتمون رو دنیا نداره!

۱۰- بازار غیبت ها و پشت سر همدیگه حرف زدن هم بعداز ۱۴ فروردین بین برخی خانم ها بسیار دیدنیه!!!

۱۲- از همه مهمتر شهر خوانسار مال ما خوانساری هاست. طبیعت بسیار زیبایش هم مال ماست. پس خواهشاً خواهشاً از خراب کردن طبیعت زیبا و دنج پارک سرچشمه ، دربند ، باغکل و بالاده و ..... خودداری کنید. دیدن خوانساری که به جای جاهای باصفا ، بیابون داره فکر نکنم خیلی خوشایند باشه؟؟!!! 

در پایان برای همه ی خوانساری هاکه بازماندگان کورش هخامنشی هستند و توانسته اند گویش و لهجه ی آنان را حفظ کنند آرزوی موفقیت و شادکامی می کنم و برای مسافرت عید به هرکجا که رفتید تبلیغ برای خوانسار و جذب گردشگر فراموش نشود( من خودم سالی ۴-۳ مسافرت می روم و تا حالا خیلی از جاهای ایران رفتم و هرکجا که رفته ام همیشه تبلیغ خوانسار رو کردم پس شما هم برای شناخته شدن شهرمان بکوشید)

یاعلی

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۸۸ ، ۲۰:۱۹
عباس جنابی