خوسارِ مُن

دل نوشته و گاه نوشته ...

خوسارِ مُن

دل نوشته و گاه نوشته ...

خوسارِ مُن

«به نام یزدان پاک»

خوشا خوسار و وصف بی مثالژ...

سلام!

به وبلاگ شخصی من خوش اومدید :)

اینجا محلیه که هم گاهی اوقات میام و دلنوشته هام رو می نویسم و هم محلیه برای عبور و مرور بچه های بلاگستان خوانسار!!

هیچ نوع تفکر افراطی در این بلاگ جایی نخواهد داشت.

جهت مشاهده بدون عیب و نقص وبلاگ، از مرورگر «گوگل کروم» استفاده کنید.

کلیه IPهای ورودی به سایت ثبت می شند و در ضمن، می تونید از طریق سربرگ «درباره من» در بالای صفحه بیشتر با من آشنا بشید :)

برای من افتخاره که جزو کاربران «بیان» هستم و وبلاگم بر روی سرورهای قدرتمند این شرکت ایجاد شده.

جهت عضویت در خبرنامه، واژه ozv را به 5000248202 ارسال کنید.

نوحه ای که در حال گوش کردن به آن هستید کاری است از «حاج محمود کریمی» و «ببار ای بارون» نام دارد.

این وبلاگ در ستاد ساماندهی پایگاه های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است.

امیدوارم لحظات خوشی رو سپری کنید

پیوندها

۷ مطلب در دی ۱۳۸۹ ثبت شده است

تصاویری از آستان مقدس امامزاده احمد، نوه امام هادی (ع) و پسر عموی حضرت صاحب الزمان(عج) و رونمائی از گنبد جدید این آستان متبرکه:

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۸۹ ، ۲۱:۳۹
عباس جنابی
نمی دونم چرا دلم نبود این پست رو بذارم ولی وجدانم بر نداشت که اینقدر ساده از کنار این مسائل به ظاهر پیش پا افتاده رد بشم.

ما توی شهری زندگی می کنیم که عاشقشیم.

دوستش داریم.

می پرستیمش.

ادعا می کنیم بچه ناف خوانساریم.

اگه کسی به خوانسار و خوانساری ها اهانت کنه ناراحت می شیم.

همه این ها به کنار ولی...

 ولی ما در شهری زندگی می کنیم که مسن تر ها ذره ای ارزش و احترام برای جوانان شهر قائل نیستند.

در شهری زندگی می کنیم که مسن تر ها جوان ها رو سر سوزنی قبول ندارند.

حتی وقتی هم جوان بدبختی از حرف و حدیث های یک عده به تهران فرار می کنه تا اونجا حداقل توی شهر غریب کسی قبولش داشته باشه و به استعدادهاش ایمان داشته باشه و پیشرفت کنه ، این وصله رو بهش می چسبونیم که رفت دنبال نیمه گمشده اش که توی سرچشمه باهاش رفیق شده بود!!!

چه جوانان پر شور و شعفی که بخاطر اینکه کسی بهشون میدون نداد و توانائی هاشون رو قبول نداشتند؛ گذاشتند و از خوانسار رفتند.

ای کاش نمیرم و روزی رو ببینم که سر سوزنی به جوانی توی خوانسار میدون داده بشه و توانائی هاش رو باور کنند....

 

مطلب بعدی:

چند وقتی میشه که بازار دوراه رو بخاطر نوسازی حوزه علمیه باقر العلوم خراب کرده اند.

من از این بابت بسیار بسیار بسیار خوشحالم. چرا؟

چون هر وقت از توی بازار دوراه (از جلوی حسینیه دوراه تا بعد از مسجد دوراه) رد می شدم، عدّه ای ( نه همه) علّاف و بیکار و بی عار رو می دیدم که تمام روز رو جلوی مغازه شون می نشستند و مردم رو برانداز می کردند.

حالا طرف ناموس مردم بود، زن مردم بود، دختر مردم بود، پسر مردم بود ، مهم نبود مهم این بود که اون یک عده حضرات کاسب یک چشم اساسی بچرونند و مردم رو سخت برانداز کنند. ولی حالا که از توی بازار دوراه  (که مسیر روزانه ام هست) رد می شم فقط خدا رو شکر می کنم که دیگه از سر تا ته بازار همه میخ من و زن و بچه مردم که از توی بازار رد میشند نیستند...

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۸۹ ، ۱۹:۴۵
عباس جنابی
چندروز پیش داشتم می رفتم خونه که دیدم عزیزان زحمتکش شهرداری دارند یک بشکه (نمی دونم چی بگم بکشه، سطل ، دَلب، دوگولَه یا هر چیزی توی این مایه ها) پر از شن دارند می ذارند گوشه خیابون برای یخ بندون های زمستون.

دوتا پیر مرد هم داشتند جلوی من میرفتند و حواسشون به من نبود

پیر مرد ۱: دارنده چت کرنده؟ (دارند چکار می کنند؟)

پیر مرد ۲ : دارند آشغالا جمعه کرنده (دارند زباله ها رو جمع می کنند)

پیر مرد ۱: نه بابا ننّان دارنده چی شی بیننده گوشه خیابونه (نه بابا نمی دونم دارند چی میذارند گوشه خیابون)

مأمورین شهرداری رفتند و ما (پیرمرد ها و پشت سرشون من) هم به سوژه نزدیک شدیم.

پیر مرد ۱: بدّی اموات. شن و نمکو بخجه زمستون (دیدی گفتم. شن و نمکه برای زمستان)

پیر مرد ۲ : مگه حالا تابستونو؟ حالا جی خا زمستونو! کو ورف عامو تو جی خوشه (مگه حالا تابستونه؟ حالا هم که زمستونه. کو برف عمو تو هم خوشی)

پیر مرد ۱ : راستیژ جی خا. حالا مین چلّه جیلا درمین بعدژ جی خا چلّه ورزگراو. یاددو چندی ورفه تومه؟ (حقیقتش هم همینه. حالا که در ایام چله جیلا « چله اول زمستان» هستیم بعدش هم که چلّه کشاورزها «چله دوم زمستان» هستیم. یادته چقدر برف میومد؟)

پیرمرد ۲ : از وسی این جِوونا گنادکرنده خداجی قهرِژ کرتی (از بس این جوان ها گناه می کنند خدا هم قهر کرده)!!!!!!!!!

پیر مرد ۱ : آره. بدّی زن ... چه ریختیژ دارت؟ دِتِ آقای .... چه سر شکلیژ دارت؟ (آره. دیدی زن ... چه ریختی داشت؟ دختر آقای ... چه سر و وضعی داشت؟)

پیر مرد ۲ : بدشنفتی زن ............ (شنیدی زن ............)

و من سخت توی این فکر بودم که ما جوان ها، جوان هایی که می گند قلبشون مثل آینه پاکه چه گناهی کردیم که خدا قهر کرده و آیا به ناموس مردم نگاه کردن و پشت سر ناموس مردم غیبت کردن و حرف دراوردن گناه نیست که این دوتا پیرمرد داشتند انجامش می دادند؟ حالا خدا از گناهای ما جوان ها قهر کرده یا از گناه های امثال این دونفری که دیگه کم کم باید به فکر آماده شدن برای سفر باشند؟

چه می دونم شاید اگر پیرمردها این کارها رو بکنند گناه نباشه!!

ولی انصافاً خیابون ما (خیابان اداره پست) وقتی برف میاد خیلی ناجور میشه دستشون درد نکنه این نمک شن رو اوردند ولی خدائی کو برف؟!!!

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۸۹ ، ۲۲:۲۳
عباس جنابی
اداره مخابرات شهرستان خوانسار ضمن تکذیب مطلب ضربه ای دیگر به خوانسار اظهار داشت هیچگونه وسیله و دستگاهی از خوانسار خارج نشده و نخواهد شد و کماکان این شهر به عنوان مرکزیت شهرهای اطراف در حال کار می باشد و دستگاههای جدید دیجیتالی نیز در حال جایگزینی با دستگاههای قدیمی بخصوص PC جهت کاهش هزینه و افزایش درآمد می باشد و از سوئی مرکز 118 نیز با توجه به سیاستهای در حال انجام مرکز مخابرات استان در شهر باقی خواهد ماند و با برنامه ریزی انجام شده و خصوصی بودن آن در راستای افزایش بهره وری گام برداشته و منبعد کلیه مراکز تجاری و کارخانجات و ... بجز منازل مسکونی در صورتی که قصد داشته باشند شماره آنها در 118 به مردم عرضه شود می بایست هزینه اینکار را پرداخت نمایند در غیر اینصورت شماره آنها حذف خواهد شد و مطلب نوشته شده تکذیب شده و درخواست درج تکذیبه می گردد .

باتشکر از آقای صدیقیان

دست تک تک مسئولین عزیز مخابرات خوانسار درد نکنه. دمشون گرم

خدایا شکرت

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۸۹ ، ۱۵:۰۶
عباس جنابی
مدتی میشه که از وبلاگنویس شدنم میگذره...

مدتی که برام پر بود از سنگ اندازی ها و تشویق ها

پر از تهمت ها و ....

یکی می گفت تو برای نشون دادن خودت وب می نویسی، یکی دیگه می گفت تو بیخودی و دلخوش کنی وب می نویسی، دیگری میگفت با فلانی بد هستی که وب می نویسی

یکی می گفت چرا اینقدر چرت و پرت می نویسی؟ یکی میگفت این حرفا چیه می زنی؟ چرا به فلانی توهین کردی؟

دوستان من چرا عادت کردیم به بیخودی گیر دادن؟ چرا وصله های ناجور به آدم میچسبونید؟

من چه هدفی میتونم داشته باشم جز آبادانی شهرم؟ من اگر می خواستم خودم رو نشون بدم که تیپ فشن میزدم می رفتم توی خیابون همه نگام کنند نمیومدم با نام مستعار جناب خان وب بنویسم. اگر پروفایلم رو فعال کرده ام بخاطر اینه که مشکلی ندارم که بخوام مخفی باشم. نه سیاسی می نویسم نه اقتصادی نه فرهنگی نه دروغ میگم. می نوسم به خاطر عشقم خوانسار. بخاطر وطنم. بخاطر دیاری که یک لحظه دوریش رو نمی تونم تحمل کنم

چه هدفی از این بالاتر که براش بنویسم؟ یکی سیاسی می نویسه، یکی عاشقانه ، یکی خاطراتش ، یکی سایت فرهنگی ، یکی خبری ولی من انتقادی، پیشنهادی برای بهتر شدن و زیباتر شدن شهرمون خوانسار بدون هیچگونه جبهه گیری سیاسی و اقتصادی. اگر از نیروی انتظامی انتقاد می کنم بخاطر این نیست که خصومت شخصی باهاشون داشته باشم، بخاطر اینه که حرمت سالار شهیدان رو شکستند و این در شأن این قشر عزیز و زحمتکش که همه ما مدیونشونیم نیست.

اگر از اداره برق انتقاد می کنم بخاطر مردم شهرمه. مردمی که هرروز چشمم توی چشمون میفته و خودم رو در مقابلشون مسئول می دونم

توی این وبلاگ تاحالا اسمی از شخصی بردم و ازش انتقاد کردم؟ به کسی توهین کردم؟ به قشری؟ اداره ای ؟ یا ...

هر چی می خواید سنگ اندازی کنید، حرف مفت بزنید، وصله بهم بچسبونید. من از راهی که دارم میرم بر نمیگرم. دوست دارم در کنار ایران اسلامی آباد، خوانسار آباد هم داشته باشیم. دوست دارم با پیشرفت روزانه میهن اسلامیمون شهر ما هم پیشرفت کنه و چیزی از شهرهای همجوار کم نداشته باشه. اگر میگم چرا خوانسار دانشگاه آزاد نداره بخاطر اینه که دلم می سوزه فریدن اونجوری دانشگاه آزاد داره و خوانسار با این پتانسیل دانشگاه آزاد نداره

اگر میگم چرا سد افتتاح نمیشه بخاطر اینکه امسال هم خشکسالی خواهیم داشت و تنها این سد میتونه به داد مردم برسه و بس

اگر میگم چرا سرعتگیر نمیذارید بخاطر جان مردم شهرم. مردمی که عاشقانه دوستشون دارم و نمیخوام ناراحتیشون رو ببینم

اگر از ارگانی یا شخصی تشکر می کنم بخاطر اینه که نمک به حروم نیستم. شعور تشکر دارم. وقتی می بینم مسئولین دارند برای شهر تلاش می کنند وظیفه ی من منتقد، تشکر هم هست

برای آخرین بار میگم: برداشت های نامعقول از مطالب وبلاگ نکنید. تمام مطالب این وبلاگ فقط و فقط انتقادات شهری هستند نه مسائل سیاسی یا توهین به شخص یا ارگانی. تا آخرین لحظه عمرم هم برای معرفی شهرمون خوانسار و آبادانیش تلاش میکنم و هیچ چیز نمیتونه جلوم رو بگیره تا وقتی خلاف قوانین و مقررات کشورم گامی برنداشتم ...

 

به امید خوانساری آباد آباد آباد

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۸۹ ، ۲۱:۳۵
عباس جنابی
بنا بر اظهارات یک منبع آگاه با توجه به خصوصی شدن مخابرات تلاش برای بردن دستگاههای پیشرفته مخابرات خوانسار و 118 به اصفهان آغاز شده و بزودی کلیه دستگاههایی که با تلاش مردم و جلوگیری از انتقال آنها در این شهر ماندگار و خوانسار به عنوان مرکزیت کد شهرهای اطراف انجام وظیفه می کرد به اصفهان منتقل و مرکزیت لغو خواهد شد و 118 نیز انتقال خواهد گردید این منبع آگاه اضافه نمود رئیس مخابرات در صورت عدم انجام این موضوع تهدید به برکناری گردیده است این امر نه تنها برای خوانسار بلکه برای شهرهای زیر مجموعه آن نیز موجب بروز مشکلاتی خواهد گردید .

فرماندار و شهردار و شورا باید اقدامی بکنند


نگارنده : محمد صدیقیان
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۸۹ ، ۱۲:۳۵
عباس جنابی
دررابطه مصاحبه مدیر کل محترم آموزش عالی استان با خبرنگار روزنامه اطلاعات خوانسار
به اعتقاد اینجانب : گفتگوی جناب آقای دکتر رامشت به دلیل آگاهی کم ایشان در زمینه های مختلف اجتماعی اقتصادی – فرهنگی و زیست محیطی می باشد قدمت تاریخی شهرستان خوانسار به بلندای تاریخ نوشتاری ایران زمین است و در زمانیکه بشر ناتوان در استحصال آب از اعماق زمین بود و حیاتش به چشمه های طبیعی- آبهای سطحی رودخانه ها- دریاچه ها- دریاها بوده و تمدنش را در کنار این مکانها بنا نهاده یکی از مراکز تمدن ایران خوانسار بوده با داشتن 450 چشمه و دهها قنات در کویر مرکزی ایران و به عروس شهرهای ایران و بهشت استان اصفهان معروف بوده که دکتر هیروکش هیرشمن جهانگرد آلمانی زیباییهای این شهر را بهتر و زیباتر از شمال ایتالیا دیده و نگاشته و آن هم توسط مدیریت ناصحیح در حال از بین بردن آن هستیم و همچنین در 2500 سال پیش کوروش بزرگ که اولین منشورحقوق بشر را نوشته و با شعری از سعدی
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک پیکرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
بر سردرسازمان ملل متحد این دو نشانه بزرگی فرهنگ تمدن و غرور ایرانی نصب شده است.
عده ای از هموطنان یهودی را به علت فرهنگ تمدن بالای مردم این دیار و زیبایی و خوش آب و هوایی در این شهر ساکن کرده و در طول تاریخ مورد توجه و حرمت مردم خوانسار بوده و همچنین وجود صدها آثار باستانی مانند دهها خانه تاریخی ، تپه ویس پرد در روستای ویست که بزرگان دین زردتشت در آن بودند. تپه آراییها در رحمت آباد و آتشکده ها و کاروانسراها- غارها و کبوتر خانه ها و بزرگان علمی و فقهی و سیاسی را که این شهر به کشور و جهان معرفی نموده و همچنین دردفاع از کشور با حمله اشرف افغان به ایران خصوصا اصفهان در خوانسار 3000 نفراز آنها را کشته و شکست داده و میراث طبیعی غنی و بی نظیر همه از نشانه های فرهنگ و تمدن و تاریخ کهن این شهر بوده . در سال 1362 به علت برخوردهای کم اجتماعی و فرهنگ و تمدن این مردم پیشنهاد می شود که دادگستریش تعطیل شود و داستان خرس خوانسار نه به دلیل داشتن خرس می باشد بلکه مردم خوانسار کسی را بالاتر از خود نمی توانند دید و شباهتی اخلاقی با خرس داشته و نشانه غرور - آزادیخواهی- بالانگری- ریکس پذیری- عدالت خواهی- عطوفت و مهربانی و نوع دوستی- دین مداری و غرور ایرانی آریایی داشته وپنج هزار سال است زبان اوستایی خود را حفظ نموده و بر خلاف خرس ساخته شده ذهن جناب آقای دکتر رامشت، بافت و فیزیک و ویژگی های طبیعی خوانسار که دارای کوهستانهای بدون درخت و جنگل می باشد محیط مناسبی برای خرس نبوده و اینجانب 45 سال از زندگی خود را در طبیعت خوانسار و محافظ منابع طبیعی و حیات وحش بودم آثاری از زندگی خرس در خوانسار ندیده و نشنیده ام و ایشان از خرس گلستانکوه فرموده اند. برای اطلاع عرض می کنم گلستانکوه به گون گزانگبین که میوه آن یعنی گز طلای سفید بوده و گل لاله واژگون موسیر و 45 نوع گیاه دارویی خاص این منطقه معروف بوده و توسعه نیافتگی دانشگاه ریاضی کامپیوتر خوانسار پس از 15 سال و در زمینی به مساحت 65 هکتار در شهری که با محدودیت زمین مواجه بوده و در یکی از زیباترین مناطق ایران و جهان احداث شده بودن خرس نمی باشد بلکه مدیریت ناصحیح عدم آگاهی و همچنین بخشی و جزئی نگری و عدم نگاه به آینده بعضی از مدیران بوده ودر تمام دنیا با تدوین و تصویب قانون آمایش سرزمین که مناطق صنعتی با کشاورزی دامپروری با آموزش عالی و گردشگری را جدا کرده و شهرهایی مانند خوانسار که به بهشت استان اصفهان و عروس شهرهای ایران معروف بوده مانند قبل از انقلاب مرکز آموزش عالی و گردشگری کشورواستان تبدیل می کردند تا بتوان تقسیم عادلانه ثروت و امکانات را در سطح کلان و جز کشور بین افراد جامعه و شهرهای بزرگ و کوچک عملاَ نه شعاراَ به انجام رساند با کمال تاسف نگرش چنین مدیرانی باعث شده تا تمام منابع درآمدی مانند کارخانجات بزرگ ومادر- و تولیدات کشاورزی و دامپروری و مراکز آموزش عالی و گردشگری بزرگ در ابر شهرها یا کشورهایی مانند اصفهان و تهران ومراکز استانها جمع شده و روز به روز آنها بزرگتر و روستاها و شهرها کوچک و کوچکتر و فاصله بین اغنیا و فقرا بیشتر شده بحدی که مهاجرین به شهرهای بزرگ معتقد هستند ماهی در حوض همیشه ماهی است در صورتیکه در اقیانوس است که تبدیل به نهنگ خواهد شد و توسعه یافتگی را بر مبنای قدرت و ثروت بیشتر تعریف کرده و این تفکر باعث شده تا آلودگی آب- خاک- هوا و در کل تخریب محیط زیست در تهران و اصفهان به حد انفجار و غیر قابل کنترل برسد و حیات در آنها به خطر افتاده و روستاها وشهرهای کوچک خالی از سکنه شده و خوانسار به یکی از بزرگترین شهرهای مهاجرتی استان و کشور تبدیل شده خوانسار بهشت استان اصفهان و عروس شهرهای ایران بایستی مرکز آموزش عالی و گردشگری شناخته شود و جایی برای صنایع آلاینده نیست. برای عملی شدن مهاجرت عکس دانشگاهها را به شهرهای کوچک انتقال دهید.
کیومرث خامه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۸۹ ، ۲۲:۱۱
عباس جنابی