یادش بخیر ...
امروز سوار یه تاکسی شدم یهو چشمم به این جا سکه ای ها افتاد. وقتی توش رو نیگا کردم دیدم سکه های پونصد تومنی، دویست تومنی و صد تومنی توش هست!!! یهو یاد اون وقتا افتادم که بجای این سکه ها ، سکه های پنج ، ده ، بیست و پنج و نهایتاً پنجاه تومنی بود. تاکسی ها هم همه پیکان بودند!!! جداً یادش بخیر
یادش بخیر اون سکه ۵ تومنی زردها که پشتش نقشه ایران داشت!! وجلوی مغازه آقای محیطی یه تلفن بود که فقط با این سکه ۵ تومنی زردها کار می کرد!! زمان ما تازه موبایل داشت جا میفتاد و ما هم که از قشر ضعیف جامعه بودیم (و هستیم) و تلفن همراه نداشتیم، می رفتیم و با پنج تومن از اون تلفونه به خونه زنگ می زدیم و می پرسیدیم چیزی می خواند یا نه؟!!
آدامس خروس نشان!! این رو داشتم از قلم مینداختم!! بستنی گلها انوری توی فلکه که الان طلا فروشی شده، با پنجاه تومن یه بستنی لیوانی سنتی می خریدیم!! جداً یادش بخیر
حالا هر کی ندونه فکر می کنه من چقدر سن دارم!! نه بابا ما هنوز تاتی تاتی می ریم ولی این چیزهایی که گفتم دیگه وجود ندارند!! بخاطر همین میگم یادش بخیر!!!
اینا رو گفتم که اینو بگم: ای کاش یکمی بیشتر به بحث حمل و نقل عمومی و تاکسیرانی خوانسار اهمیت داده می شد. از ساعت ۱۳:۳۰ تا ۱۵ بعدازظهر که اصلاً تاکسی نیست، غروب ها هم بعداز اذون دریغ از یه دونه تاکسی!!! اگه یه مقداری نظارت ها بیشتر بشه بر تاکسی ها و یه مقداری به بحث حمل و نقل عمومی بیشتر اهمیت داده بشه خیلی خوبه
5 تومنی رو ولش کنید یادش بخیر بستی دوزاری... و پنچ زاری.... البته برای من دیگه آخرای دوزاری بود دیگه شد یه تومنی....
البته اون دمای ماشین اگه غلط نگفته باشم رو ندیده نگیریم. 129 درجه فارنهایت!!!! یا امام هشتم. شایدم موج رادیو باشه.....
در مورد تاکسی ها و ساعات کارشون با شما موافقم. مثل نانوایی ها که نمی توانند همگی جمعه تعطیل باشند باید برای تاکسی ها هم قانونی بگذارند سر ظهر یا عصر همه نرن خانه هایشان و به نوبت تعدای تاکسی در اختیار مردم باشد.