... بارها گفتم که به فصل پاییز و زمستان (به خصوص پاییز) علاقه ی بسیار زیادی دارم و از بهار و تابستان بیزارم!! گاهی که خاطراتم رو مرور می کنم می بینم بدترین اتفاقات و خاطرات زندگیم در نیمه اول سال و بهترین اونها در نیمه دوم سال اتفاق افتاده اند!!
قطعاً همین اتفاقات خوب باعث علاقه ی من به پاییز هستند اما پاییز به من حسی میده که اصلا نمی تونم برای کسی بازگو کنم یا حتی بنویسمش!! یه حس خیلی عالی که توی هیچ موقع دیگه ای از سال تجربش نمی کنم. همین الان دارم زور می زنم که یکمی از حسم رو شرح بدم اما نمی تونم!!!!
بگذریم؛
امشب یهو دلم تنگ منصور ضابطیان و برنامه رادیو هفت شد و واقعا دلم گرفت...
برنامه ای که 4 سال و نیم بهش عادت کرده بودم و هرشب باید می دیدم. یک نوع اعتیاد!!! برنامه ای که مثلش رو ندیدم و نخواهم دید!!!
رادیو هفت فقط یه برنامه تلوزیونی نبود و شده بود جزوی از زندگی من و در حال حاضر هم شده جزوی از خاطرات زندگی من ...
4 سال و نیم کم حرفی نیست!!
تابستونا به خاطر کوتاهی شب ها کمتر می دیدم ولی شب های پاییز و زمستون تماشای رادیو هفت برام شده بود یه غریزه!!!!
به صفحه ی اینستاگرام مسعود ضابطیان رفتم به امید اینکه خبر خوبی از رادیو هفت بشنوم اما باز هم همون پست تکراری حالم رو گرفت:
«به نام خدا
خانم ها، آقایان، اعضاء محترم خانواده بزرگ رادیو هفت در سراسر ایران و جهان، سلام و درود بر شما
ضمن آرزوی بهترین ها برای شما همراهان گرامی که در پنج سال گذشته همواره بیننده.......»
شب های بلند پاییز بدون رادیو هفت برام خیلی سخت می گذره. حتی در این چند ماه رامبد جوان و برنامه خندوانه اش هم نتونست برام جای رادیو هفت رو پر کنه. آخ آخ اجراهای دکتر کاکاوند ...
بگذریم، زندگی یعنی همین ...
هرچی جلوتر می رم می بینم خاصیت این دنیا و هرچی که توشه اینه که فانیه و نباید به هیچ وجه بهش دل بست... بلکه فقط باید توی همون لحظه ای که هست ازش لذت ببری و دیگه به قبل و بعدش فکر نکنی ...
رادیو هفت برای همیشه به خاطرات پیوست، برنامه ای که دیگه هیچوقت توی تلوزیون ایران تکرار نخواهد شد و مشابه نخواهد داشت. برای منصور ضابطیان و گروهش از ته قلبم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم...
یاعلی
پ.ن1: پاییز باشه، محرم هم باشه ... دیگه چه حال و هوای توپی میشه...
پ.ن2: خیلی دلم میخاد در مورد عزاداری امام حسین پست بذارم مطلب بنویسم حرفای دلمو بزنم ولی اصلا نمی دونم چرا دلم نمیخاد این کارو بکنم. تجربه بهم ثابت کرده مطالب و پست های اعتقادی مخالفین و موفقین هفت آتیشه ای داره که برای اثبات ادعای خودشون هرکاری می کنند. فقط به همین نکته بسنده کنم که امام حسین (ع) برای زدودن تزویر قیام کرد ... کاش کاش کاش کاش بجای ساعت ها توی خیابون وایسادن و هیأت تماشا کردن فقط یه کتاب در مورد قیام مولا می خوندیم ببینیم اصلا چرا آقا قیام کردند... کاش یکم معرفت ابالفضل العباس (ع) رو داشتیم توی زندگیمون ،توی معامله هامون، توی رفتارمون با مردم ،توی کسب و کارمون ...
و این نکته رو هم بگم که بدم میاد از مداحای ملیونی، از مداحایی که هر چرت و پرت و مضخرفی که به دهنشون می رسه رو تبدیل به مداحی و نوحه می کنند. بدم میاد از مداحای سیاسی که وسط مراسم عزای امام حسین دنبال کار و کاسبی و دفاع از حزب های سیاسی هستند. بدم میاد از کسایی که ساعت ها توی مجلس روضه می شینند و به بعضی خرافات بی منبع گوش می کنند و زووووووور می زنند تا یه قطره اشک از چشمشون بیاد اما یه پاراگراف از یه کتاب در مورد امام حسین رو نخوندند... کاش حسین رو درک کنیم، کاش معرفت حسین رو درک کنیم ...کاش امام حسین برای ما فقط این یک ماه نباشه و در تمام طول سال حسین ملکه ی ذهنمون باشه...
عزاداریاتون قبول، ما رو هم دعا کنید..