از کودکی علاقه ی بسیار زیادی به آش لعابی داشتم. مادر عصمتم (مادرپدرم) این غذا رو بی نهایت خوشمزه درست می کرد و یاد دارم بیشتر در زمستان و پاییز و در کنار کرسی این غذای معرکه رو می خوردیم.
در ایام کودکی و شیطنت وقتی پدرم کاری بهم می گفت و انجام نمی دادم میگفت: پــَ چونو اندی آش لعابیه؟!
و من هم که علاقه مند به آش لعابی بودم کلی از این حرف پدر ذوق می کردم و فکر می کردم چون آش لعابی چیز خوبیه پس حتما حرف پدر هم خوبه!!
سالها از پس هم گذشت، آش لعابی هایی رو که توسط آشپزهای ماهر دیگری (از جمله مادرخودم!) پخته شده بود رو هم امتحان کردم، اما به جرأت میگم هیچکدوم طعم آش لعابی های مادر عصمت رو نداشت.
از طرفی مادرعصمت هم که نقطه ضعف من رو پیدا کرده بود هر وقت میرفتم بهش سر بکشم میگفت: «مانی بمون تا بخچد آش لعابی راس کران!» اما کار و زندگی فرصت این رو نمیداد که به بهانه ی آش لعابی پیش او بمانم و البته تنهایی هم صفا نداشت.
به هرحال، امروز جای شما خالی در منزل پدربزرگ، پس از مدت ها آش لعابی با دستپخت مادرعصمت و روغن حیوانی اعلاء خوردیم و چقدر هم خوشمزه بود.واقعا روغن حیوانی روی آش لعابی معرکس، این هم عکسش، ما خودشو خوردیم، شما حسرتشو بخورید!!!
برای اینکه بیشتر حسرت بخورید می تونید روی عکس کلیک کنید و تصویر با سایز و کیفیت مناسب رو ببینید!!
پ.ن1: اصلا باورم نمیشه آخرین باری که وبلاگم رو آپ کردم 3 ماه پیش بود، چقدر زود گذشت واقعا!!!از اینکه دیر به دیر آپ می کنم شرمندم، کار و درس و زندگی و ... .کامپیوترمونم خرابه بحران مالی هم اجازه نمیده درستش کنیم هی نمیشه بیایم نت!