همونطور که در جریان هستید مدتی پیش جلسه ای دعوت بودیم در شهرداری. قبل از هرچیز تشکر می کنم از شهردار بزرگوار و جناب آقای سجادی و صد البته مسئولین روابط عمومی شهرداری بابت این جلسه.مهمترین علتی که باعث شد به این جلسه برم دعوت «شهرداری» بود، پیش خودم
گفتم احترام گذاشتند دعوت کردند و ما هم باید برای احترام متقابل بریم. امیدوارم حرف هایی که زده شد در جلسه به زودی نتیجه بده.
عرض به خدمت شریفتون که جلسه ی خوبی بود! در طول این 3 سالی که بارها جلسه داشتیم به نظرم بهترین جلسه همین بود! البته نمیشه از جلسه 2 شهریور 91 هم گذشت که بردند حسابی گردوندندمون و یه شام هم بهمون دادند!!! یه جور اردوی رایگان بود!! البته اون وقت زمان خسروخان بود ، الان دیگه از این خبرا نیست!!
بی نهایت خوشحال شدم از دیدن تمامی دوستان حاضر در جلسه به خصوص فامیل نه چندان دور محمدآقای جدیدی عزیز که از راه دور اومدند و قسمت سورپرایز برنامه بودند!! و همچنین ایشون که از راه نه چندان دور اومدن و بنده بسیار مشتاق دیدارشون بودم!! و دوست داشتم خیلی از دوستان هم باشند که نبودند، مثل ایشون، ایشون و ایشون . البته جای ـــکمشـــ هم خالی بود ولی توی این چندسال عادت کردیم به نبودش!! مهم اسمشه که توی همه جلسه ها هست!!حالا خودشم نبود مهم نیست!!
بعضیا هم از دیدن تیپ جدید ما و سبیلای خفنمون حسابی تعجب کرده بودند!! مثل ایشون!
خسروخان هم که ما همیشه اونور میز دیده بودیمشون این بار اینور میز و در نقش خبرنگار بودند و از 4 ساعت جلسه دقیقاً وقتی که ما داشتیم یه پیاله چای می خوردیم از ما عکس گرفتند!! ایناهاش
بگذریم
توی همین گیر و دار، متأسفانه باخبر شدیم جناب دکتر ملکی خیّر گرامی شهرمون هم به رحمت خدارفتند. اون هم در میان یک سکوت عجیب! چه در شهرستان و چه در فضای مجازی. البته تک و توک اشاره هایی شد، مثل بنرهای خانه کودکی که خود ایشان ساختند و پیامکی که برامون اومد. ولی به نظرم یک مقدار بی مهری شد که حداقل یک مجلس ختم توی زادگاهش از طرف مسئولین گرفته نشد.
مرحوم ملکی می تونستند مثل خیلی های دیگه پولشون رو در شهر دیگه خرج کنند و یک خانه کودکان بی سرپرست بسازند، اما ایشون توی شهر خودشون این کار رو کردند. البته که اجر و پاداش ایشون محفوظه، اما به نظرم ما یک مقدار بی مهری کردیم...
روحشون شاد، دل شما همشهری های عزیز هم شاد
عرض به خدمت شریفتون که جلسه ی خوبی بود! در طول این 3 سالی که بارها جلسه داشتیم به نظرم بهترین جلسه همین بود! البته نمیشه از جلسه 2 شهریور 91 هم گذشت که بردند حسابی گردوندندمون و یه شام هم بهمون دادند!!! یه جور اردوی رایگان بود!! البته اون وقت زمان خسروخان بود ، الان دیگه از این خبرا نیست!!
بی نهایت خوشحال شدم از دیدن تمامی دوستان حاضر در جلسه به خصوص فامیل نه چندان دور محمدآقای جدیدی عزیز که از راه دور اومدند و قسمت سورپرایز برنامه بودند!! و همچنین ایشون که از راه نه چندان دور اومدن و بنده بسیار مشتاق دیدارشون بودم!! و دوست داشتم خیلی از دوستان هم باشند که نبودند، مثل ایشون، ایشون و ایشون . البته جای ـــکمشـــ هم خالی بود ولی توی این چندسال عادت کردیم به نبودش!! مهم اسمشه که توی همه جلسه ها هست!!حالا خودشم نبود مهم نیست!!
بعضیا هم از دیدن تیپ جدید ما و سبیلای خفنمون حسابی تعجب کرده بودند!! مثل ایشون!
خسروخان هم که ما همیشه اونور میز دیده بودیمشون این بار اینور میز و در نقش خبرنگار بودند و از 4 ساعت جلسه دقیقاً وقتی که ما داشتیم یه پیاله چای می خوردیم از ما عکس گرفتند!! ایناهاش
بگذریم
توی همین گیر و دار، متأسفانه باخبر شدیم جناب دکتر ملکی خیّر گرامی شهرمون هم به رحمت خدارفتند. اون هم در میان یک سکوت عجیب! چه در شهرستان و چه در فضای مجازی. البته تک و توک اشاره هایی شد، مثل بنرهای خانه کودکی که خود ایشان ساختند و پیامکی که برامون اومد. ولی به نظرم یک مقدار بی مهری شد که حداقل یک مجلس ختم توی زادگاهش از طرف مسئولین گرفته نشد.
مرحوم ملکی می تونستند مثل خیلی های دیگه پولشون رو در شهر دیگه خرج کنند و یک خانه کودکان بی سرپرست بسازند، اما ایشون توی شهر خودشون این کار رو کردند. البته که اجر و پاداش ایشون محفوظه، اما به نظرم ما یک مقدار بی مهری کردیم...
روحشون شاد، دل شما همشهری های عزیز هم شاد