خوسارِ مُن

دل نوشته و گاه نوشته ...

خوسارِ مُن

دل نوشته و گاه نوشته ...

خوسارِ مُن

«به نام یزدان پاک»

خوشا خوسار و وصف بی مثالژ...

سلام!

به وبلاگ شخصی من خوش اومدید :)

اینجا محلیه که هم گاهی اوقات میام و دلنوشته هام رو می نویسم و هم محلیه برای عبور و مرور بچه های بلاگستان خوانسار!!

هیچ نوع تفکر افراطی در این بلاگ جایی نخواهد داشت.

جهت مشاهده بدون عیب و نقص وبلاگ، از مرورگر «گوگل کروم» استفاده کنید.

کلیه IPهای ورودی به سایت ثبت می شند و در ضمن، می تونید از طریق سربرگ «درباره من» در بالای صفحه بیشتر با من آشنا بشید :)

برای من افتخاره که جزو کاربران «بیان» هستم و وبلاگم بر روی سرورهای قدرتمند این شرکت ایجاد شده.

جهت عضویت در خبرنامه، واژه ozv را به 5000248202 ارسال کنید.

نوحه ای که در حال گوش کردن به آن هستید کاری است از «حاج محمود کریمی» و «ببار ای بارون» نام دارد.

این وبلاگ در ستاد ساماندهی پایگاه های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است.

امیدوارم لحظات خوشی رو سپری کنید

پیوندها


اینجا کلاس شماره 203 موسسه آموزش عالی غیرانتفاعی پیام گلپایگان هست...

قشنگرین، زیباترین، پر محتواترین و پرخاطره ترین درس دوران تحصیلم (ابزار دقیق پیشرفته) رو با مهندس کاوه سهراب زاده توی همین کلاس پاس کردم.

ابزار دقیق پیشرفته درسی بود راجع به پروتکلهای ارتباطی و اجزای تجهیزات اتوماسیون صنعتی و مهندس سهراب زاده هم استادی بود جدّی با دانش فراوان که مدیر گروه هم بود.


تا قبل از ترم 4 کارشناسی ناپیوسته، ارتباطی با مهندس سهراب زاده نداشتم و با ایشون درس نمی گرفتم و برحسب صحبت های بچه ها همیشه از ایشون فراری بودم تا اینکه ترم 4 به دامشون افتادم و هیچ راه فراری نداشتم!!! 10 واحد با ایشون گرفتم که 3 واحدش همین ابزار دقیق پیشرفته بود


کلاس ابزار دقیق پیشرفته چهارشنبه ها صبح و بعدازظهر در همین کلاس 203 برگزار می شد. با متد خاص تدریس مهندس سهراب زاده که بچه ها رو تشویق به تحقیق و ارائه کنفرانس می کرد. تشویق که نه، بهتر بگم مجبور!!!!


موضوع و زمان کنفرانس من در هفته سوم بهمن 93 توسط مهندس سهراب زاده مشخص شد. پروتکل HART و زمان ارائه در اردی بهشت ماه94

با توجه به شناختم از مهندس سهراب زاده مطمئن بودم هرچقد هم تلاش کنم نمره خوبی نخواهم گرفت چون ایشون به سختگیری و دقت شهره بودند. تمام تمرکزم رو قرار دادم روی تحقیق و ارائه یک کنفرانس عالی و هدفم گرفتن یک نمره پاسی از ایشون بود!!!


کامپیوتر دیزلی رو عوض کردم و سیستم رو آپ کردم و افتادم به جون اینترنت و سرچ توی رفرنس های معتبر خارجی. رفرنس ها رو ارائه کردم و ایشون تایید کردند. شروع کردم به ساخت پاورپوینت و فایل word و...


سه شب تا صبح بیداری کشیدم تا پاورپوینتم رو حاضر کردم و آماده بودم برای ارائه...

روز ارائه فرا رسید و رفتم پشت لب تاب تا از روی ویدئو پرژکتور کنفرانسم رو شروع کنم.

استاد اعلام کردند فقط 30 دقیقه فرصت دارم. من بودم و یک پاورپوینت 60 صفحه ای سنگین و 30 دقیقه وقت و فشار سنگین و استرس!!! چون می دونستم ایشون مو رو از ماست بیرون می کشند!!!


کنفرانس رو در وقتی که فرمودند تموم کردم و پروژه رو ارائه کردم...

حتی خاطرم هست استاد برای هرکس کنفرانس ارائه میداد دست میزد ولی برای من نزد، و اونجا بود که مطمئن شدم مورد قبولش نبوده...

روزها از پس هم گذشت و امتحانات خرداد 94 تمام شد. نمرات در سایت ثبت شد. ابزار دقیق پیشرفته 20 !!!!

چیزی که اصلا خوابش رو هم نمی دیدم. در دوران تحصیلم در دانشگاه هر ترم حداقل یک 20 رو داشتم ولی این 20 خیلی لذت بخش بود!!!


مهندس سهراب زاده باعث شد دید من به رشته تحصیلی که هیچ علاقه ای بهش نداشتم تغییر کنه و عاشقش بشم. باعث شد دانشجویی رو تجربه کنم و یکم از حال و هوای تنبلی خارح بشم و لذت بخش تر از همه 20 گرفتن از استاد سهراب زاده ای بود که به نمره ندادن مشهور بود!!!


مهندس سهراب زاده برای من شخصیت ویژه ای بود، تا قبل از اینکه با ایشون درس بگیرم حس مثبتی به ایشون نداشتم ولی وقتی 10 واحد با ایشون گرفتم ایمان اوردم که ایشون یکی از متخصصان خبره مهندسی مخابرات و مهندسی کنترل هستند و واقعا عاشق ایشون شدم و درس های بسیار زیادی ازشون گرفتم.


به هر حال، بعداز 4 سال و نیم، دوران دانشجویی من هم به اتمام رسید با خاطراتی خوش از دانشگاهی که همیشه آروزی ورود بهش رو داشتم.

فعلا در دوران استراحت پس از فراغت از تحصیل به سر می برم!!! به تحصیلات تکمیلی که نه علاقه ای دارم و نه فکر می کنم ولی به زودی نگاهی اجمالی به این 4 سال و نیم پر خاطره خواهم کرد و در وبلاگ منتشر می کنم...

امیدوارم دوستانی که هنوز دانشجو هستند قدر دوران دانشجویی رو بدونند چون این دوران تکرار نشدنی هست...

برای همه اساتیدم (به خصوص استاد سهراب زاده) و برای تمام دوستانم در دوران دانشجویی آرزوی موفقیت و سلامتی دارم...


یاعلی



پ.ن: هیچوقت نخاستم اعتقادات و تفکراتم رو به کسی تحمیل کنم یا اعتقادات و تفکرات کسی رو مسخره کنم و به شدت هم متنفر هستم که کسی این کار رو نسبت به خودم بکنه. با افتخار اعلام میکنم از روزی که به سن قانونی رسیدم تا به امروز در تمام انتخابات های کشورم شرکت کردم. چون عاشق کشورم هستم و خودم رو مدیون می دونم در مقابل هزاران نفری که جون دادند تا من امروز در امنیت و آرامش باشم. و با افتخار اعلام می کنم که در انتخابات مجلس به مهندس علی بختیار (لیست امید) رای دادم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۳۹
عباس جنابی

... بارها گفتم که به فصل پاییز و زمستان (به خصوص پاییز) علاقه ی بسیار زیادی دارم و از بهار و تابستان بیزارم!! گاهی که خاطراتم رو مرور می کنم می بینم بدترین اتفاقات و خاطرات زندگیم در نیمه اول سال و بهترین اونها در نیمه دوم سال اتفاق افتاده اند!!

قطعاً همین اتفاقات خوب باعث علاقه ی من به پاییز هستند اما پاییز به من حسی میده که اصلا نمی تونم برای کسی بازگو کنم یا حتی بنویسمش!! یه حس خیلی عالی که توی هیچ موقع دیگه ای از سال تجربش نمی کنم. همین الان دارم زور می زنم که یکمی از حسم رو شرح بدم اما نمی تونم!!!!


بگذریم؛


امشب یهو دلم تنگ منصور ضابطیان و برنامه رادیو هفت شد و واقعا دلم گرفت...

برنامه ای که 4 سال و نیم بهش عادت کرده بودم و هرشب باید می دیدم. یک نوع اعتیاد!!! برنامه ای که مثلش رو ندیدم و نخواهم دید!!!

رادیو هفت فقط یه برنامه تلوزیونی نبود و شده بود جزوی از زندگی من و در حال حاضر هم شده جزوی از خاطرات زندگی من ...

4 سال و نیم کم حرفی نیست!! 

تابستونا به خاطر کوتاهی شب ها کمتر می دیدم ولی شب های پاییز و زمستون تماشای رادیو هفت برام شده بود یه غریزه!!!!

به صفحه ی اینستاگرام مسعود ضابطیان رفتم به امید اینکه خبر خوبی از رادیو هفت بشنوم اما باز هم همون پست تکراری حالم رو گرفت:

«به نام خدا

خانم ها، آقایان، اعضاء محترم خانواده بزرگ رادیو هفت در سراسر ایران و جهان، سلام و درود بر شما

ضمن آرزوی بهترین ها برای شما همراهان گرامی که در پنج سال گذشته همواره بیننده.......»


شب های بلند پاییز بدون رادیو هفت برام خیلی سخت می گذره. حتی در این چند ماه رامبد جوان و برنامه خندوانه اش هم نتونست برام جای رادیو هفت رو پر کنه. آخ آخ اجراهای دکتر کاکاوند ...


بگذریم، زندگی یعنی همین ...

هرچی جلوتر می رم می بینم خاصیت این دنیا و هرچی که توشه اینه که فانیه و نباید به هیچ وجه بهش دل بست... بلکه فقط باید توی همون لحظه ای که هست ازش لذت ببری و دیگه به قبل و بعدش فکر نکنی ...


رادیو هفت برای همیشه به خاطرات پیوست، برنامه ای که دیگه هیچوقت توی تلوزیون ایران تکرار نخواهد شد و مشابه نخواهد داشت. برای منصور ضابطیان و گروهش از ته قلبم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم...


یاعلی 



پ.ن1: پاییز باشه، محرم هم باشه ... دیگه چه حال و هوای توپی میشه...

پ.ن2: خیلی دلم میخاد در مورد عزاداری امام حسین پست بذارم مطلب بنویسم حرفای دلمو بزنم ولی اصلا نمی دونم چرا دلم نمیخاد این کارو بکنم. تجربه بهم ثابت کرده مطالب و پست های اعتقادی مخالفین و موفقین هفت آتیشه ای داره که برای اثبات ادعای خودشون هرکاری می کنند. فقط به همین نکته بسنده کنم که امام حسین (ع) برای زدودن تزویر قیام کرد ... کاش کاش کاش کاش بجای ساعت ها توی خیابون وایسادن و هیأت تماشا کردن فقط یه کتاب در مورد قیام مولا می خوندیم ببینیم اصلا چرا آقا قیام کردند... کاش یکم معرفت ابالفضل العباس (ع) رو داشتیم توی زندگیمون ،توی معامله هامون، توی رفتارمون با مردم ،توی کسب و کارمون ...

و این نکته رو هم بگم که بدم میاد از مداحای ملیونی، از مداحایی که هر چرت و پرت و مضخرفی که به دهنشون می رسه رو تبدیل به مداحی و نوحه می کنند. بدم میاد از مداحای سیاسی که وسط مراسم عزای امام حسین دنبال کار و کاسبی و دفاع از حزب های سیاسی هستند. بدم میاد از کسایی که ساعت ها توی مجلس روضه می شینند و به بعضی خرافات بی منبع گوش می کنند و زووووووور می زنند تا یه قطره اشک از چشمشون بیاد اما یه پاراگراف از یه کتاب در مورد امام حسین رو نخوندند... کاش حسین رو درک کنیم، کاش معرفت حسین رو درک کنیم ...کاش امام حسین برای ما فقط این یک ماه نباشه و در تمام طول سال حسین ملکه ی ذهنمون باشه...

عزاداریاتون قبول، ما رو هم دعا کنید..


۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۲۱:۵۶
عباس جنابی

چندین ساله که به عنوان یک خرده فعال اجتماعی در برخی از برنامه هایی که به نظرم خوب بوده حضور داشتم و در خیلی از برنامه هایی که به دلم نمی نشست حضو نداشتم!


دوستان و رفقای بسیار زیادی در شهر دارم از اقشار مختلف جامعه، از دکتر و مهندس بگیر تا دیپلم ردی و سیکل. از کارمند و کاسب بگیر تا معلم و مغازه دار و تاجر. به واسطه ی علاقه ای که به پیشرفت شهرم دارم، با تمامی این اقشار گاهاً در مورد پیشرفت و کلاً شرایط خوانسار بحث و تبادل نظر می کردم تا ببینم نظر اونها چیه.

در 99/5% از موارد، دوستان حرف های قشنگی می زدند ولی وقت عمل که می شد جا می زدند!! به بهانه های مختلف ...

تا اینکه مهندس کامران میرمحمدی به فکر تأسیس اتاق فکر توسعه خوانسار افتاد. با هدف جمع آوری ایده و حرکت های عملی برای خوانسار.

در اینکه مهندس کامران جزو بهترین دوستان و عزیزترین افراد زندگی من هستند شکی نیست ولی کاری به این مورد ندارم و از دید خودم به مهندس کامران نگاه می کنم نه از دیدگاه یک دوست.

کسی که پس از سالها دوری از خوانسار، به خوانسار برمیگرده (با هر هدفی که اصلا به من مربوط نیست) و حالا تونسته یک جمع رو مدیریت کنه و کار عملی کنه. نه اینکه فقط حرف های قشنگ بزنه و پای عمل جا بزنه و وقتی هم که یک نفر پیدا میشه که حرکت عملی بکنه با حرفای مسخره بخواد تخریبش بکنه.

از نظر من این یعنی ارزش. یعنی توانایی. یعنی یک فرد بتونه نه تنها قشنگ حرف بزنه بلکه بتونه یک سری افراد رو جمع کنه که از جون و دل کار بکنند، و خودش هم طلایه دار امور باشه و پا به پای بقیه کار بکنه (و حتی بیشتر)


پنجشنبه و جمعه ای که گذشت، همراه با اعضای گروه اتاق فکر توسعه خوانسار ، مدرسه ی شهید حقانی روستای کهرت خوانسار رو رنگ آمیزی کردیم. کلاس ها ، راهروها، اتاق ها، دیوار مدرسه و ...

و هیچ چیز به من بیشتر از ذوق و شوقی که در بچه های اون مدرسه می دیدم ، دلخوشی نمیداد. برق خوشحالی رو خیلی راحت می شد توی چشم هاشون دید. بچه هایی که توی یک مدرسه ی تقریباً خرابه و کثیف درس می خوندند، امسال توی یک مدرسه ی رنگ شده و قشنگ درس می خونند تا مدرسه شون هم مثل دنیاشون رنگی باشه.

 بچه هایی که 20 سال دیگه هرکدومشون یک گوشه از این مملکت دارند یک کار برای پیشرفت ایران می کنند. یکی دکتر شده ، یکی مهندس، یکی صنعتگر، یکی تاجر، یکی معلم و همه به فکر خدمت به ایران هستند

از اینکه توی این جمع حضور داشتم و عضو هیئت اجرایی اتاق فکر توسعه خوانسار هستم بی نهایت خوشحالم، بدون شک دیروز بهترین جمعه و بهترین فعالیت اجتماعی عمرم تا به این لحظه بود...

به امید روزی که همه مون با اتحاد و همدلی در کنار هم قرار بگیریم و برای پیشرفت شهر و کشورمون، در کنار حرفای قشنگمون واقعا کار کنیم.یاعلی...


بازدید فرماندار شهرستان خوانسار جناب آقای شفعتی و رئیس اداره آموزش و پرورش خوانسار جناب آقای دهاقین در روز جمعه از مدرسه شهید حقانی روستای کهرت خوانسار
























پ.ن1: برای مشاهده عکسها با اندازه واقعی روشون کلیک کنید.
پ.ن2: عکس ها از آقایان کامران میرمحمدی و خسرودهاقین.
پ.ن3: لینک خبر در خوانسار نیوز.
پ.ن4: لینک خبر در وبلاگ اتاق توسعه فکر خوانسار.
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۴۸
عباس جنابی